خدا و سنت رسول اوست و از مغیبات هر آنچه به او برسد خبردار میشود.۱ بر این اساس، باید گفت که حکم تکفیر و خروج از اسلام کسی که علم غیب را به امام منتسب میکند در نظر ابن قبه مخصوص کسی است که علم امام را همسنخ با علم خدا بداند؛ یعنی علمی ذاتی و نامحدود.
عصمت امام از دیگر ویژگیهایی است که ابن قبه بر آن بسیار تأکید دارد. او بعد از علم امام، در باب صفات ائمه، بحث عصمت را طرح میکند.۲ او میکوشد تا با ارائه براهینی عصمت امام را بر اساس لطف بر خداوند لازم و واجب بیان کند.
او معتقد است که آیات قرآن و روایاتی که مورد اجماع است، تأویلات مختلفی میتواند داشته باشد. از طرفی چون مردم از نظر هوش و استعداد و عادات متفاوتاند، در توجیه و تأویل یکسان نیستند؛ به همین دلیل، هر کس آیات قرآن و احادیث را طبق نگرش خویش توجیه میکند. بنابراین، لازم است یک خبردهنده راستگو که خطا مبرّاست همراه آن خبر باشد، تا مردم را از منظور و نیّت صحیح و حق آگاه سازد. حال اگر خداوند راهنمایی آگاه و راستگو را که واقعیت کتاب را بیان نماید تعیین نکند، با دست خود در دین اختلاف ایجاد کرده و آن را برای مردم جایز دانسته است؛ زیرا کتابی فرو فرستاده که تأویلپذیر است، پیامبرش هم قوانین و آدابی را بیان کرده که احتمال تأویل در آن میرود، از طرفی هم به مردم دستور داده که به کتاب و سنت عمل نمایند. بدیهی است در این صورت ضد و نقیض عمل نمودن یا اعتماد داشتن به حق و خلاف آن را جایز دانستن، روا دانسته شده است. از طرفی چون چنین رخصتی محال است، باید در هر دوره، با قرآن و سنت، شخصی باشد که به مقصود کتاب و سنت آگاهی کامل داشته باشد و احتمالات و تأویلات دیگری را که مراد نیست کنار زند و معانی صحیح را که پیامبر صلی الله علیه و آله در سنن و اخبارش منظور داشته بیان کند. همچنین اختلافاتی را که در اخبار اجماعی منقول از آن حضرت است تبیین و حقیقت را آشکار نماید. حال که ثابت شد خبردهنده راستگو لازم است، لازمه اعتماد کردن به او، عصمت و دور بودن او از خطاست.۳
ابن قبه در تبیین علت دیگر از عصمت امام میگوید: مخالفان ما معتقدند خداوند قرآن را فقط بر مردم زمان پیامبر صلی الله علیه و آله نازل نفرموده، بلکه برای عصرها و دورههای بعد نیز فرستاده است. پیامبر هم در ادوار بعد حضور ندارند تا به تبیین کلام وحی بپردازد. با این حال، مردم را مأمور ساخته تا به آنچه در قرآن هست بر وجه حق و صدقش عمل نمایند. در این صورت جایز نیست که قرآن را بر قومی نازل کند اما هیچ ناطق و مفسر و مبیّنی برای آن مشخص نکند. در این صورت عقل و دین حکم به وجوب