علم حلال و حرام است.۱ وی از آنجا که امام را در واقع مترجمی برای کتاب الهی میدانست،۲ جامعیت علم امام را فقط در حوزه علم به دین تبیین میکرد.۳ او اعلمیت امام را نیز در همین قلمرو معرفی مینمود.۴ ابن قبه در این باره میگفت: «و الامامة لایتم امرها الا بالعلم بالدین و المعرفة باحکام رب العالمین».۵ او در تبیین این گزاره معتقد است آنچه بر امام واجب میباشد این است که همه علم دین را بداند تا در موارد اختلاف و منازعه در تأویل کتاب و سنت تمسک به گفته وی ممکن باشد و اگر چیزی از کتاب خدا را نداند، نمیتوان به او تمسک جست. امام اگر در چنین جایگاهی نباشد، امین بر قرآن کریم نخواهد بود و نمیتوان او را از غلط ایمن دانست و ممکن است ناسخ را در مکان منسوخ و محکم را در جای متشابه و مستحب را در محل واجب قرار دهد، و اگر چنین باشد، حجت و سایر خلائق برابر خواهند بود و هیچ فرقی بین امام و غیر امام نخواهد بود. ابن قبه در توضیح این نکته یادآور میشود که اگر معرفت امام در حوزه دین ناقص باشد، اشتباهات و غلطهای بسیاری را مرتکب میشود که امکان رجوع به آرای او را با دشواری روبهرو میکند.۶ او لزوم علم کامل امام در دین را موضوعی واجب و عقلی میدانست.۷
ابن قبه معتقد بود از آنجا که پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داده است به عترت متمسک شویم، عقل، عرف و سیره دلالت دارد که مقصود حضرت، دانشوران عترت است و نه جاهلان آنها، و نیکان و پرهیزکاران آنها را اراده فرموده است نه غیر آنها را. پس آنچه بر ما واجب و لازم است، آن است که در میان عترت بنگریم و کسی را انتخاب کنیم که عالم دین باشد، عقل و فضل و حکمت داشته باشد و در دنیا زاهد باشد. پس به او اقتدا کنیم و به قرآن کریم و او متمسک شویم.۸ همچنین وی امام را کسی میداند که در هیچ صورتی اهل رأی، قیاس و اجتهاد نباشد.۹
ابن قبه یگانه راه رسیدن به حقیقت دین، در همه موضوعات مانند نماز، حج، زکات تا امامت را نصّ و توقیف میداند.۱۰ وی یگانه راه رسید به این نصوص را از طریق ائمه علیهم السلام میداند. هم از این