برخی منابع از این شاگرد ابوالجیش با نام طاهر نیز یاد و گفته شده که شیخ مفید پیش از ورود به درس ابوالجیش، از شاگرد او طاهر بهره علمی برده است.۱ ابوالجیش از محدثان امامیه و عارف به أخبار بود۲ و روایات فراوانی از او نقل شده است.۳
ابوجعفر محمد بن علی بن اسحاق نوبختی: او از متکلمان نوبختی و برادر ابوسهل بوده است. به گفته ابن ندیم، در اندیشههای کلامی همرأی و پیرو برادر خود ابوسهل بوده است. او کتابها و نوشتههایی داشته که ابن ندیم یا موفق به یافتن اسامی آنها نشده یا از نسخهای از کتاب وی که دیگر نسخ از روی آن نوشته شده، حذف شده است.۴ او از کارگزاران دیوانی و مانند برادر خود مردی ادیب و شاعردوست بود که ابن رومی را مورد تفقد قرار میداد. از یکی از مدایح ابن رومی در حق او میتوان دریافت که او مدتی حاکم قریة النعمان را بوده است.۵
از آنجا که شاگردان نوبختیان در علم کلام، همگی در موضوع امامت کتابهایی نگاشتهاند، میتوان ادعا کرد که بنونوبخت اهتمام ویژهای به مباحث کلامی امامت داشتهاند و با تربیت شاگردان کارآزموده در این موضوع زمینهساز رشد مباحث امامت در میان متکلمان امامی پس از خود شدند.
ابن قبه رازى: وی که تقریباً معاصر بنونوبخت است، نخستین متکلمی است که میتوان رگههایی از آرای بنونوبخت را در اندیشههایش یافت. شباهتهای بسیاری در اندیشههای بنونوبخت و ابن قبه در مبحث امامت وجود دارد. در این باره نمونههایی از شباهتهای کلامی میتواند گرهگشا باشد، که بر اساس آرای باقیمانده از آنان به آن اشاره میشود. ابوسهل و ابن قبه بر این اعتقادند که دین جز از راه استدلال و برهان شناخته نمیشود و بر شناخت استدلالی دین تأکید دارند. ابوسهل مانند ابن قبه نصّ بر امامت را بسیار در کانون توجه قرار داده است. او دلیل محکم این مسئله را صحت نصوص راویانی میداند که حتی شبهه تبانی و اجماع بر کذب نیز در آنان راه ندارد؛ چون با اختلاف «اوطان و هِمَم» (زیستگاهها و انگیزهها) که در آنان وجود دارد، امکان تبانی و اجماع بر کذب وجود ندارد. هم ابوسهل و هم ابن قبه نصوص امامت را متواتر و وجود نص بر امام را واجب عقلی میدانند و ظهور علم امام را از نشانههای امامت برمیشمردند. همچنین به اعتقاد آنها، برای هر امامی از امام پیشین، نصّ صادر میشود و امام از دنیا نمیرود مگر اینکه امام بعد از خود را تعیین میکند.۶ ابوسهل و ابن
1.. نجاشی، همان، ص۲۰۸.
2.. شیخ طوسی، الفهرست، ص۴۷۳.
3.. شیخ مفید، الإرشاد، ج۱، ص۲۹-۴۷؛ همو، الامالی، ص۳۱۰-۳۵۴؛ شیخ طوسی، امالی، ج۱، ص۱۶۶-۲۵۰.
4.. ابن ندیم، الفهرست، ص۲۲۵.
5.. اقبال، خاندان نوبختی، ص۱۲۴، به نقل از دیوان ابن رومی.
6.. شیخ صدوق، کمال الدین، ص۶۰-۱۲۱.