225
جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد

و احکام اعتقادی به المنزلة بین المنزلتین ندارند. همچنین در باب وعید نیز دیدگاه معتزله را رد کرده‏اند و در باب امر به معروف و نهی از منکر هم دلیلی بر همراهی آنان با معتزله نداریم. در بحث توحید نیز دلیلی بر وام‏گیری نوبختیان از معتزله نداریم؛ چون همسانی آرا دلیلی بر اثر‏پذیری نیست و چه‌بسا بنونوبخت این دیدگاه‌ها را از امامان معصوم علیهم السلام گرفته باشند.

با دقت در روایات امامیه درمی‏یابیم که اندیشه توحید، نزد امامیه، برگرفته از فرمایش‌های امامان معصوم علیهم السلام بوده است. کلمات معصومین علیهم السلام درباره توحید پیش از پیدایش معتزله، بالاترین گواه این مطلب است؛ همان‏گونه که سید مرتضی می‏گوید، اصول توحید و عدل از کلام امیرالمؤمنین علیه السلام گرفته شده۱ و به اذعان قاضی عبدالجبار معتزلی، خطبه‏های امیرمؤمنان علیه السلام در نفی تشبیه و اثبات عدل فزون‏تر از آن است که در شمار آید.۲ دعا‏های امام سجاد علیه السلام و سخنان دیگر معصومان علیهم السلام سراسر توحید خالص است و عالمان شیعه بودند که بیشترین اخبار ائمه علیهم السلام را در این باب به ما رسانده‏اند. این نشانه آن است که اتهامات معتزلیان در باب توحید و عدل بر متکلمان نخستین امامیه از سر عناد و دشمنی بوده و پایه و اساسی ندارد.۳ با دقت در منابع حدیثی امامیه درمی‏یابیم که اندیشوران امامیه در محضر ائمه علیهم السلام بیشترین انتقادات بر اتهامات منسوب به هشام بن حکم را طرح کرده و درمورد آن از ایشان استفتا نموده‏اند و امامان شیعه نیز به‌صراحت در برابر این افکار انحرافی موضع گرفته و شیعیان را از اعتقاد به آن نهی کرده‏اند.۴

افزون بر این، حتی اگر اتهامات معتزله را در باب توحید به متکلمان نخستین امامیه بپذیریم، چنان نبوده که آنان در تمام موضوعات توحید و عدل الهی به‏گونه‏ای واحد متهم بوده باشند، بلکه برخی تنها به تجسیم، برخی به تشبیه، گروهی به رؤیت و برخی در باب صفات متهم بوده‏اند. چه‏بسا ابو سهل و ابومحمد اندیشه‏های صحیح هریک را در باب توحید گرفته و اندیشه‏های باطل را رها کرده باشند. برای مثال،، محمد بن نعمان جسم بودن خدا را آشکارا نفی کرده و هشام بن حکم دیدگاه ضد تشبیهی داشته است.۵ ضمن اینکه حتی بنابر ادعای معتزله، چنان نبوده که بنونوبخت در میان امامیه، اولین کسانی باشند که به توحید معتزلی باور داشته‏اند. ابوالحسین خیاط در این‏ باره می‏گوید:

این اندیشه‏های توحیدیِ همه روافض است، مگر شماری از آنها که با معتزلیان مصاحبت کرده و مباحث توحیدی آنان را پذیرفته‏اند که این افراد را روافض از خود دور

1.. سید مرتضی، امالی، ص۱۴۸.

2.. قاضی عبدالجبار، فضل الاعتزال، ص۱۵۰.

3.. ر.ک: جوادی، «تأثیر اندیشه‏های کلامی شیعه بر معتزله»، فرق تسنن، ص۳۵۳-۳۸۹.

4.. برای نمونه، ر.ک: کلینی، کافی، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۶.

5.. مادلونگ، مکتب‏ها و فرقه‏های اسلامی در سده‏های میانی، ص۱۷۷و۱۸۵.


جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد
224

تجسیم معتقد بوده‏اند ـ مناقشه‌پذیر است و افرادی چون سید مرتضی آن را ساخته و پرداخته معتزله دانسته‏اند و در نظر برخی دیگر این سوء‏فهم، از تعبیرات مبهمی سرچشمه می‏گیرد که متکلمان نخستین در مباحث توحید از آن بهره گرفته‏اند. تفاوت اساسی نوبختیان در این اندیشه‏ها با متکلمان نخستین نه در ماهیت آن، بلکه در تبیین دقیق آن آراست. بنونوبخت زمانی که سیل اتهامات معتزله به متکلمان امامیه را در این مباحث دیدند، با نگارش کتاب‏های بسیار در موضوع توحید، در صدد تبیین دیدگاه امامیه برآمدند که البته در این مسیر کامیاب نیز شدند. از همین ‏رو، پس از نوبختیان، دیگر اتهاماتی از این دست بر متکلمان امامی وارد نشد. شاهد این مدعا گزارش حسن بن موسی در کتاب الآراء والدیانات است که می‏گوید «بسیاری از شیعیان همانند معتزله معتقدند که خداوند دارای جسم، صورت، جزء و عرض نیست و هیچ شباهتی نیز با این موارد ندارد».۱

اشکال دوم به کبرای استدلال وارد است مبنی بر اینکه بنونوبخت در مباحث توحید و عدل کاملاً با معتزله هم‌رأی بوده‏اند. با دقت در اندیشه‏های نوبختیان درمی‏یابیم که آنان در مهم‌ترین اندیشه‏های معتزله در مباحث عدل مانند استطاعت، دیدگاهی مخالف معتزله و همسان با هشام بن حکم دارند. بنابراین، نوبختیان در بحث «المنزلة بین المنزلتین» و «وعید» که گونه‏ای وابستگی به بحث عدل دارد، در مقابل معتزله قرار می‏گیرند و در ردّ اعتقاد معتزله در این موضوعات کتاب‏ نیز نگاشته‏اند.۲ بنونوبخت در مهم‌ترین مبحث معتزلی، یعنی المنزلة بین المنزلتین، بر خلاف معتزله، فاسق را به اطلاق مؤمن می‏نامند۳ و در مباحث وعید نیز شیخ مفید هیچ‌گاه گزارشی مبنی بر مخالفت بنونوبخت با امامیه بیان نکرده است.۴

نقد سوم بر نتیجه این دیدگاه وارد است؛ چون از این نکته که بنونوبخت در بحث عدل و توحید با معتزله هم‏رأی بوده‏اند نمی‏توان به این نتیجه رسید که پس آنها معتزلی‏اند. به بیان دقیق‏تر، این ادعا از آنجا سرچشمه می‏گیرد که گمان برده‏اند جدایی ‏بخش معتزله از دیگر مذاهب کلامی اختصاص اعتقاد به توحید و عدل به آنان است، در حالی‏که ـ همان‏گونه که در تبیین معنای معتزله گفته شد ـ کسی ادعا ندارد که هر آنکه در توحید هم‏رأی معتزله باشد، معتزلی نامیده می‏شود.

شایان توجه است که از میان پنج اصل اعتزال، بنونوبخت تنها در بحث توحید با معتزله هم‌رأی‏اند. آنها در بحث استطاعت ـ که از مهم‌ترین نتایج بحث عدل است ـ مخالف معتزله‏اند و در بحث اسماء

1.. ابن تیمیه، بیان تلبیس الجهمیه، ج۱، ص۴۰۹ و ۴۱۰.

2.. حسینی‌زاده خضرآباد، «آرای متکلمان نوبختی در میانه مدرسۀ کوفه و بغداد»، همان، ص۲-۲۴.

3.. شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۸۴.

4.. همان.

  • نام منبع :
    جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران، زیر نظر محمدتقی سبحانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 41906
صفحه از 657
پرینت  ارسال به