133
جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد

می‏کند که وراق در بحث امامت هم‌مسلک هشام بن حکم بوده است.۱

البته بررسی میراث به جا مانده از معتزلیان شیعه‌شده در بحث امامت این رویکرد علمی را بیشتر تأیید می‏کند. برای مثال،، ابن راوندی و ابن قبه نیز عمده فعالیت‏های کلامی‌شان در حوزه امامت شیعی بوده است. از این روست که شواهد این نکته را آشکار می‏کنند که معتزلیان شیعه‌شده در بحث امامت عمدتاً از سبک هشام بن حکم پیروی کرده‏اند. ابوعیسی وراق هم از این جریان مستثنا نیست. برای نمونه،، در بحث نص جلی گفته شده که این نظریه را هشام بن حکم وضع کرده۲ و ابوعیسی وراق آن را از هشام اخذ و تقریر کرده است.۳ همچنین متکلمان اشعری این گزارش را تکرار کرده‏اند که وراق در کنار هشام بن حکم و همچنین شاگردش ابن راوندی از نظریه‌پردازهای اندیشه نص جلی بر امامت ائمه علیهم السلام در میان امامیه است.۴

بحث دیگری که درباره نصوص امامت مطرح بوده، تواتر یا عدم تواتر این نصوص است. به‏طور خاص در بحث نصوص امامت جریانی در تاریخ اندیشه امامیه بر این باور بود که این نصوص متواتر نیستند. به گفته قاضی عبدالجبار در المغنی، هشام بن حکم این بحث را طرح کرد که این نصوص متواترند و ابوعیسی وراق نیز در این بحث راه او را پی‌گرفت.۵ به هر حال، شهرت این گزارش که وراق اندیشه نص را نزد امامیه طرح کرده است۶ نشان‌دهنده فعالیت‏های درخور توجه او در حوزه امامت و به‏طور خاص در نظریه نص است.

1.. قاضی عبدالجبار، المغنی، ج‏۲۰ (امامت‏۱)، ص۳۷ و ۳۸.

2.. همو، تثبیت دلائل النبوه، ج‏۱، ص۲۲۴ و ۲۲۵.

3.. در این باره ر.ک: (قاضی عبدالجبار، همان، ج۱، ص۲۲۳ و ۲۳۴؛ همو، ج‏۲۰ (امامت۱)، ص۱۱۹؛ همو، ج۲، ص۵۲۸ و ۵۲۹؛ حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج‏۲، ص۳۱۴). البته قاضی عبدالجبار در گزارش دیگری معتقد است که اساساً نص جلی تا پیش از زمان وراق و ابن راوندی در امامیه مطرح نبوده است. حتی هشام بن حکم هم مدعی آن نشده است (قاضی عبدالجبار، المغنی، ج‏۲۰ (امامت۱)، ص۲۷۳). گفتنی است که قاضی عبدالجبار تحت تأثیر ابوهاشم این نکته را بیان کرده است (قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۲۰، ص۱۲۰). این گزارش را فخر رازی نیز تکرار کرده که وراق و ابن راوندی مبدع نص جلی بوده‏اند (فخررازی، الأربعین فی أصول الدین، ج‏۲، ص۲۹۴).

4.. فخر رازی، البراهین، ص۲۶۶؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ج‏۵، ص۲۶۱ و ۲۶۲.

5.. (قاضی عبدالجبار، ج‏۲۰ (امامت۱)، ص۱۸۸). بر خلاف نظر قاضی عبدالجبار معتزلی، ابوعلی جبایی بر این باور است که بحث نص بر امام اندیشه‌ای جدید میان مسلمانان است که در سده‏های نخستین چنین موضوعی در میان سلف و صحابه مطرح نبوده است، بلکه ابوعیسی وراق و ابن راوندی اولین کسانی هستند که بحث نص در امامیه را مطرح کرده‏اند و حتی هشام بن حکم در آثارش این ادعا را مطرح نکرده است (قاضی عبدالجبار، المغنی، ج‏۲۰ (امامت۱)، ص۲۷۳).

6.. فخر رازی، همان.


جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد
132

امامت پرداخته است. اوج دفاع وراق از بحث امامت را باید ردّیه او بر العثمانیه جاحظ دانست. جاحظ این کتاب را برای بیان عقاید عثمانیه نگاشت، ولی به‌شدت مورد رد و انکار علمای امامیه واقع شد. ابوعیسی وراق نخستین عالم امامی است که این کتاب را نقد و رد کرد.۱ وراق احتمالاً این کتاب‏ها را در اواخر عمر و پس از شیعه شدن نگاشته است. تلاش‏های او در بحث امامت، چنان است که ابوالحسن اشعری در معرفی وی وراق را از کسانی بر می‏شمرد که در حوزه امامت به امامیه یاری رسانده و کتاب‏هایی در این‏ باره نگاشته‏اند؛۲ قاضی عبدالجبار۳ و سید مرتضی۴ نیز به این گزارش اشاره کرده‏اند. حجم کارهای وراق درباره امامت نشان می‏دهد که وی در دوره‌ای طولانی از عمر خود امامی‌مذهب بوده است. توجه وراق به بحث امامت نشان می‏دهد که این بحث یکی از مهم‌ترین مسائل کلامی و مذهبی آن دوره بوده است که چنین در کانون توجه وراق قرار گرفته است. از سوی دیگر، برجسته‏ترین متکلم امامیه در کوفه، یعنی هشام بن حکم در نظری کردن مباحث امامت و نظریه‏پردازی در این حوزه شناخته شده است و گزارش‏های به جا مانده این گزاره را برجسته می‏کند که شخصیت علمی هشام در بحث امامت برای وراق جذابیت داشته است. بنابر برخی گزارش‏ها، وراق اندیشه‏های امامتی هشام را گزارش کرده است.۵ یکی از گزارش‏های مشهور وراق گزارشی است که مسعودی از کتاب المجالس وراق نقل می‏کند. این گزارش مناظره هشام بن حکم و عمرو بن عبید (م ۱۴۳ق) ـ از متکلمان دوره نخست معتزلی ـ است که هشام وجود امام را در جامعه به وجود قلب در بدن تشبیه می‏کند.۶ به هر حال، بررسی گزارش‏هایی از این دست، این نظر ابوعلی جبایی را تأیید

1.. ابوالحوص مصری (نجاشی، رجال، ص۳۸۰) و ابوالجیش (طوسی، الفهرست، ص۲۵۱) دیگر متکلمان امامی هستند که در طول سدۀ سوم و پس از ابوعیسی وراق بر العثمانیه اثر جاحظ ردیه نگاشتند.

2.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۶۳ و ۶۴.

3.. قاضی عبدالجبار، تثبیت دلائل النبوه، ج‏۱، ص۲۳۱ و ۲۳۲.

4.. سید مرتضی، الشافی، ج‏۱، ص۹۸.

5.. همو، تثبیت دلائل النبوه، ج‏۱، ص۲۲۵.

6.. (ر.ک: مسعودی، مروج الذهب، ج۴، ص۲۳). گفتنی است که کلینی مناظرۀ هشام و عمرو بن عبید را از طریق علی بن إبراهیم، از پدرش از حسن بن إبراهیم از یونس بن یعقوب گزارش کرده است (کلینی، کافی، ج۱، ص۱۶۹). گویا منبع یونس بن یعقوب و وراق کتاب مجالس هشام علی بن منصور بوده است. اگر این نکته درست باشد، می‏توان گفت که یکی از طرق آشنایی با اندیشه‏های هشام بن حکم شاگرد هشام، یعنی علی منصور بوده است.

  • نام منبع :
    جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران، زیر نظر محمدتقی سبحانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 42071
صفحه از 657
پرینت  ارسال به