129
جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد

کلام الهی

در بحث کلام الهی و اینکه آیا مخلوق است یا قدیم، دعوای دیرینه‏ای میان معتزله و اصحاب حدیث بوده است. متکلمان امامیه در کوفه به تبع روایات اهل بیت علیهم السلام از گفتن واژه «مخلوق» ابا داشتند و قرآن را «محدَث» می‏دانستند.۱ در این میان هشام بن حکم ـ آن‏گونه که اشعری به او نسبت می‏دهد ـ معتقد بود که قرآن بر دو قسم است: اگر قرآنِ مسموع مراد باشد، خداوند است که صوت مقطع را خلق می‏کند و این رسم (نشان و اثر) قرآن است، ولی قرآن فعل خداوند است؛ مثل علم و حرکت و این نه خود خداست و نه غیر او. بر اساس این نظریه، کلام الهی به معنای حروف و اصوات مخلوق و حادث است، ولی کلام به معنای فعل الهی بر پایه همان نظریه مشهور اوست که صفات را نه خالق می‏داند و نه مخلوق، یعنی نه خداست و نه غیر او.۲

در بحث کلام الهی از وراق نیز باید به گزارش نسفی (م ۵۰۸ق) توجه کرد. وی از قول وراق می‏گوید که کلام معنایی قائم به ذات است که مورد تکلم قرار می‏گیرد و آن را متکلم در نفس خود تدبیر می‏کند و سپس به صورت الفاظی که از حروف تشکیل شده تعبیر می‏نماید.۳ این نظریه وراق شبیه نظریه هشام است؛ به این معنا که هر دو، کلام الهی را به دو قسمت تقسیم کرده‏اند. هشام آن را به کلام الهیِ مابین الدفتین (صورت اول) و کلام الهی‏ای که فعل خداست (صورت دوم) تقسیم می‏کرد و وراق نیز کلام الهی را به معنای قائم به ذات که پیش‏ از بیان است، (صورت اول) و کلام الهی موقع اظهار (صورت دوم) تقسیم می‏کرد.

صورت دوم دسته‏بندی وراق (کلام الهی موقع اظهار) مانند صورت اولی دسته‌بندی هشام (کلام الهی مابین الدفتین) و صورت اول دسته‏بندی وراق (معنای قائم به ذات) شبیه صورت دوم دسته‏بندی هشام (کلام الهی‏ای که فعل خداست) است، با این تفاوت که هشام کلام الهی صورت دوم (کلام الهی‏ای که فعل خداست) را اساساً صفتی می‏دانست که جزء ذات اوست و نه غیر ذات او؛ ولی وراق صورت اول کلام الهی (معنای قائم به ذات) را جزء ذات او می‏دانست. بر این اساس، هر دوی آنها کلام الهی را در مرحله‏ای حروف و اصوات مخلوق و حادث می‏دانستند و در مرحله‏ای دیگر غیر

1.. در این‏ باره می‏توان از متن (مفید، أوائل المقالات‏، ص۵۲ و ۵۳) استفاده کرد. این در حالی است که اشعری در مقالات الاسلامیین در نقلی اشتباه، به ظاهر این قول را به متأخرین امامیه نسبت می‏دهد. او می‏گوید که «الفرقة الثانیة منهم یزعمون انه مخلوق محدث لم یکن ثم کان کما تزعم المعتزلة و الخوارج و هؤلاء قوم من المتأخرین منهم‏» (اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۴۰).

2.. اشعری، همان، ص۴۰، ۵۸۲ و ۵۸۳؛ قاضی عبدالجبار، المغنی، ج‏۷، ص۳؛ اسعدی، هشام بن حکم، ص۱۱۴.

3.. نسفی، تبصرة الادله، ج۱، ص۲۸۲.


جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد
128

استطاعت

بسیاری از متکلمان امامی کوفی نظریه استطاعت مع الفعل را پذیرفته بودند؛ یعنی خداوند است که هنگام انجام دادن فعل، قدرت را در انسان ایجاد می‏کند. همه آنها مشیت عامه الهی را پذیرفته بودند و آن را در بحث استطاعت نیز دخالت می‏دادند. هم از این ‏روست که حتی مؤمن الطاق که معتقد بود انسان پیش‏ از انجام فعل قدرت دارد، باز می‏گوید «لایکون الفعل الا ان یشاء اﷲ‏». البته، برخی هم مانند متکلمان خاندان زراره و هشام بن سالم که از معروفان متکلمان امامیه‌اند، با اینکه استطاعت را قبل الفعل می‏دانستند، به مشیت عام الهی نیز باور داشتند.۱ از این‏ روست که متکلمان امامیه به جبری بودن شهره بودند و مخالفان معتزلی این نسبت را به آنها می‏دادند که خداوند است که معصیت بندگان را اراده می‏کند.۲ در تقابل با دیدگاه‏های امامیه در کوفه، معتزلیان بر این باور بودند که استطاعت قبل الفعل است و آن قدرت بر انجام دادن فعل و ضد آن است که برای فعل الزامی ایجاد نمی‏کند. آنها معتقد بودند که خداوند هیچ‌گاه بنده‏ای را به فعلی که توانایی انجام دادن آن را ندارد، مکلف نمی‏کند.۳

در بحث استطاعت، دو قول و نظر متفاوت به ابوعیسی وراق نسبت داده‏اند؛ به گفته ماتریدی وی به استطاعت قبل الفعل قائل بوده۴ و به گفته آمدی او نیز مانند ابن راوندی، استطاعت را مع الفعل می‏دانسته است.۵ به نظر می‏آید این دو قول مربوط به دو دوره متفاوت از زندگی علمی وراق بوده است و شاید اعتقاد به استطاعت مع الفعل پس از پذیرش اندیشه امامیه از سوی وراق بوده است؛ زیرا در دوران وراق هیچ‌یک از معتزلیان به این نظریه شناخته شده نبودند. اگر انتساب این نظریه به وراق بر پایه انگاره رایج متکلمان امامیه در کوفه درست باشد، احتمالاً وی در مباحثی همچون جبر و اختیار، مشیت و اراده عام الهی و تقدیر حق تعالی دیدگاه‏هایی همسان یا نزدیک به دیدگاه‏ها و آرای متکلمان امامیِ کوفی داشته است. شایان ذکر است که بعدها متکلمان امامی در مدرسه کوفه در این موضوع رأیی که بیشتر همسو با معتزلیان بود، اختیار کردند.

1.. ر.ک: اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۴۲-۴۴.

2.. خیاط، الانتصار، ص۳۷.

3.. اشعری، همان، ص۲۳۰؛ ر.ک: خیاط، همان، ص۱۱۳.

4.. ماتریدی، کتاب التوحید، ص۲۰۷.

5.. آمدی، ابکار الأفکار فی أصول الدین‏، ج‏۲، ص۲۹۷.

  • نام منبع :
    جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران، زیر نظر محمدتقی سبحانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 40511
صفحه از 657
پرینت  ارسال به