خیاط و قاضی عبدالجبار شواهدی از این ارتباط را میتوان به دست آورد.۱
این سخن نشان میدهد که بهطور غالب، بزرگان امامیه نگاه مثبتی به ابن راوندی داشتهاند و در واقع شخصیت علمی او مورد توجه آنان بوده است. این گزارشها هیچیک بهصراحت نامی از متکلمانی که با ابن راوندی در تعامل بودهاند، نبردهاند؛ با این حال، در بررسی گزارشهای مربوط به ابن راوندی میتوان نام چند عالم شیعی را که با وی در ارتباط بودهاند، یافت.
در این باره نخست باید به وراق که خود از بازگشتگان از اعتزال است، اشاره کرد. وی از استادان ابن راوندی بوده و حتی گفته شده که تشیع ابن راوندی بر اثر مصاحبت با اوست.۲ به هرحال، روشن است که ابن راوندی و وراق ارتباط فراوانی داشتهاند و حتی ابن راوندی در پارهای از اندیشهها پیرو وراق بوده است.۳
بهغیر از وراق شاید بتوان از فضل بن شاذان نیشابوری(م ۲۶۰ق) نیز نام برد. شیخ طوسی کتابی با عنوان کتاب الرد علی احمد بن یحیی۴ برای فضل گزارش کرده است.۵ ظاهراً نخستین عالم امامی که اندیشههای ابن راوندی را در همان دوران حیات وی نقد کرده، فضل بن شاذان است. درباره ارتباط این دو هیچ گزارش دیگری در دست نیست، ولی احتمالاً در ایام حضور فضل در بغداد این دو، مراوده علمی داشتهاند. البته با توجه به شهرتی که ابن راوندی در خراسان داشته و ابوالقاسم بلخی او را از شخصیتهای درخور تحسین خراسان یاد کرده است،۶ میتوان به نفوذ و شهرت احتمالی اندیشههای ابن راوندی در آن مناطق پی برد. بعید نیست نقد فضل در پرتو شهرت پارهای از اندیشههای ابن راوندی و صحیح نبودن آن نزد فضل باشد.
درباره ارتباط ابن راوندی با نوبختیان با اینکه این دو تقریباً در یک دوره تاریخی در بغداد زندگی میکردهاند گزارش صریحی در دست نیست. با این حال، از گزارشی که سید مرتضی۷ در بحث شیوه
1.. ر.ک: خیاط، الانتصار، ص۳۱، ۱۶۰ و ۲۲۴؛ قاضی عبدالجبار، همان.
2.. البته در سخن از استاد و شاگردی وراق و ابن راوندی نقطهای ابهامآلود وجود دارد و آن اینکه برخی بر این باورند که رابطۀ آنها دو مقطع متفاوت را پشت سر گذاشته است؛ دورهای دوستانه و دورهای تیره و تار (ابن ندیم، الفهرست، ص۲۱۶؛ خیاط، الانتصار، ص۲۲۷؛ سید مرتضی، الشافی، ج۱، ص۸۹).
3.. خیاط، همان؛ قاضی عبدالجبار، همان، ج۲، ص۴۰۷ و ۴۳۱.
4.. نجاشی این کتاب را با نام کتاب الرد على احمد بن الحسین ضبط کرده است (نجاشی، رجال، ص۳۰۷)، ولی ابن شهرآشوب آن را با ضبط شیخ آورده است (ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص۱۲۶).
5.. شیخ طوسی، الفهرست، ص۱۹۸.
6.. ابن ندیم، الفهرست، ص۲۱۶.
7.. سید مرتضی، الشافی، ج۱، ص۹۸.