با اين همه ، در اين بحث تمدّنى ، بايد شواهدى عينى بر تأثيرگذارى حديث به دست داد و به اين قواعد كلى نبايد اكتفا كرد.
چهارم. در پايان اين نوشتار ، به تأثير حديث بر «تفسير» ، به عنوان نمونه اى از يك دانش اسلامى ، اشاره مى كنيم.
مى توان گفت كه حديث ، علّت مُحْدِثه تفسير به شمار مى رود ، چنان كه جزو علل مُبْقيه و توسعه دهنده آن نيز هست. به تعبير ديگر ، قوام و هويّت دانش تفسير ، در ميان مسلمانان ، به حديث ، گره خورده است. شواهد اين امر ، عبارت اند از :
۱ . كتاب هاى تفسيرِ اثرى شيعه و اهل سنّت ؛
۲ . سخنان مفسّران نخستين ، در آغاز كتاب هاى تفسيرى ؛
۳ . نظريات پژوهشگران علم حديث ، مانند : رافعى ، صبحى صالح و... در اين باره.
شاهد اوّل . كتاب هاى تفسير اثرى شيعه و اهل سنّت
بررسى نخستين كتاب هاى تفسيرى شيعه و اهل سنّت ، نشان مى دهد كه اين كتاب ها ، از گونه تفسيرِ اثرى يا روايى بوده اند. نخستين تفاسير شيعه عبارت اند از :
۱ . تفسير العيّاشى ، محمّد بن مسعود بن عيّاش سُلَمى سمرقندى ( م ۳۲۰ ق ) ؛
۲ . تفسير القمّى ، على بن ابراهيم قمى ( م ۳۲۹ ق ) ؛
۳ . تفسير العسكرى ، منسوب به امام حسن عسكرى صلى الله عليه و آله ( م ۲۶۰ ق ) ؛
۴ . تفسير فرات الكوفى ، فرات بن ابراهيم كوفى( م ۳۵۲ ق ) ؛
۵ . تفسير النعمانى ، محمّد بن ابراهيم نعمانى ( م ۳۸۰ ق ).
و نخستين تفسيرهاى اهل سنّت ، از اين قرارند :
۱ . جامع البيان فى تفسير القرآن ، ابن جرير طبرى ( م ۳۱۰ ق ) ؛
۲ . تفسير القرآن العظيم ، ابن ابى حاتم رازى ( م ۳۲۷ ق ) ؛
۳ . بحر العلوم ، نصر بن محمّد سمرقندى ( م ۳۷۵ ق ) ؛