اين كلمه در موارد مختلف ، در معانى مختلف ، استعمال مى شود كه بعضى از آن معانى از بعضى ديگر ، وسيع تر و يا محدودتر است ، بايد بگوييم كه مقصود از «علوم اسلامى» ـ كه بناست كلياتى از آن گفته شود ـ ، همان است كه در شماره سه ، تعريف كرديم ؛ يعنى علومى كه به نوعى از نظر اسلام ، «فريضه» محسوب مى شود و در فرهنگ و تمدّن اسلامى ، سابقه طولانى دارد و مسلمانان ، آن علوم را از آن جهت كه به رفع يك نياز كمك مى كرده و وسيله انجام يك فريضه بوده ، محترم و مقدّس مى شمرده اند. ۱
۳ . استاد محمّدرضا حكيمى در كتاب دانش مسلمين ، به پنج حوزه از دانش ها در ذيل عنوان «دانش مسلمين» مى پردازد. وى پس از بحث هاى تاريخى و نظرى در فصول اوّل تا ششم كتاب ، در فصل هاى هفتم تا يازدهم ، از اين عناوين ، ياد مى كند :
ادبيات اسلام ؛
شعر و هنر اسلامى ؛
معارف عقلى ( كلام ، عرفان و فلسفه ) ؛
فقه ، حقوق و قانون ( فقه و اصول فقه ) ؛
حكمت عملى و اخلاق. ۲
چنان كه از اين سه سخن برمى آيد ، علّامه صدر ، چهارده رشته را برگزيده و بر آنها نام علوم اسلامى نهاده است ، مطهّرى ، دايره تعريف را بسى فراتر برده و هر دانشى را كه در جامعه اسلامى ، مورد توجّه قرار گرفته و آموختن و آموزاندن آن ، امرى لازم بوده ، در حيطه علوم اسلامى قلمداد نموده است و استاد محمّدرضا حكيمى ، گر چه در متن كتاب ، از دانش هايى چند ، با قيد «اسلامى» ياد مى كند ، براى كتابش ، نام دانش مسلمين را انتخاب كرده است.