مسلمانانْ واجب است» . مى دانيم علومى كه موضوع و مسائل آنها اصول و يا فروع اسلامى است و يا چيزهايى است كه به استناد آنها آن اصول و فروع اثبات مى شود ، واجب است تحصيل و تحقيق شود ؛ زيرا دانستن و شناختن اصول دين اسلام ، براى هر مسلمانى ، واجب عينى است و شناختن فروع آن ، واجب كفايى است. شناختن قرآن و سنّت هم واجب است ؛ زيرا بدون شناخت قرآن و سنّت ، شناخت اصول و فروع اسلام ، غير ميسّر است و همچنين علومى كه مقدّمه تحصيل و تحقيق اين علوم است نيز از باب مقدّمه واجب ، واجب است ؛ يعنى در حوزه اسلام ، لازم است لااقل به قدر كفايت ، همواره افرادى مجهّز به اين علوم ، وجود داشته باشند ؛ بلكه لازم است همواره افرادى وجود داشته باشند كه دايره تحقيقات خود را در «علوم متن» و در «علوم مقدّمى» ، توسعه دهند و بر اين دانش ها بيفزايند... .
اكنون مى گوييم كه علوم «فريضه» كه بر مسلمانان ، تحصيل و تحقيق در آنها واجب است ، منحصر به علوم فوق نيست ؛ بلكه هر علمى كه برآوردن نيازهاى لازم جامعه اسلامى ، موقوف به دانستن آن علم و تخصّص و اجتهاد در آن علم باشد ، بر مسلمين ، تحصيل آن علم ، از بابِ به اصطلاح مقدّمه تهيّؤى ، واجب و لازم است.
توضيح ، اين كه اسلام ، دينى جامع و همه جانبه است ؛ دينى است كه تنها به يك سلسله پندها و اندرزهاى اخلاقى و فردى و شخصى اكتفا نكرده است ؛ دينى است جامعه ساز. آنچه كه يك جامعه بدان نيازمند است ، اسلام ، آن را به عنوان يك واجب كفايى ، فرض كرده است. مثلاً جامعه ، نيازمند به پزشك است. از اين رو ، عمل پزشكى ، واجب كفايى است ؛ يعنى واجب است به قدر كفايت ، پزشك وجود داشته باشد و اگر به قدر كفايتْ پزشك وجود نداشته باشد ، بر همه افراد ، واجب است كه وسيله اى فراهم سازند كه افرادى پزشك شوند و اين مهم انجام