و زنى كه سه بار طلاق داده شود [ ، در دوران عدّه ] ، نه حقّ مسكن دارد و نه مستحقّ نفقه است .
اسود بن يزيد ، نقد عمر را بر وى چنين گزارش كرده است :
عن أبى إسحاق، قال: كنت مع الأسود بن يزيد جالساً فى المسجد الأعظم، و معنا الشعبى، فحدّث الشعبى بحديث فاطمة بنت قيس؛ إنّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله لم يجعل لها سكنى و لا نفقة. ثمّ أخذ الأسود كفّاً من حصىً فحصبه به. فقال: ويلك! تحدّث بمثل هذا. قال عمر: لا نترك كتاب اللّه و سنّة نبيّنا صلى الله عليه و آله لقول امرأة. لا ندرى لعلّها حفظت أو نسيت . لها السكنى و النفقة. قال اللّه عز و جل: « لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِن بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَا أَن يَأْتِينَ بِفَـحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ » ۱ . ۲ ابو اسحاق مى گويد : به همراه اسود بن يزيد ، در مسجد نشسته بودم و شعبى ، نيز همراه ما بود. شعبى روايت فاطمه دختر قيس را نقل كرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله براى زنى كه سه بار طلاق داده شود ، حق مسكن و نفقه قرار نداد. آن گاه اسود ، مشتى ريگ برداشت و به سوى شعبى ، پرتاب كرد و گفت : واى بر تو كه اين چنين حديث مى گويى ! عمر گفت : ما كتاب خدا و سنّت پيامبرمان را به خاطر سخن زنى ، رها نمى كنيم . شايد آن زن ، درست حفظ كرده و شايد هم فراموش كرده است. زنى كه سه بار طلاق داده شده ، حقّ مسكن و نفقه دارد ؛ [ زيرا ] خداوند فرموده است : « آنان را از خانه هايشان بيرون مكنيد ، و بيرون نمى روند مگر آن كه مرتكب كار زشت آشكارى شده باشند » .
ب . دوره تدوين حديث و علوم اسلامى ( قرن چهارم تا دوره معاصر )
با تدوين علوم اسلامى به صورت رسمى ـ كه از حديثْ آغاز مى شود و به فقه و اصول فقه و ديگر دانش ها توسعه پيدا مى كند ـ ، نقد متن ، بيشتر مورد اهتمام قرار مى گيرد. اكنون