99
حکمت‌ نامه عيسي بن مريم عليهما السلام

۴ / ۴

خدا دوستى‏

۱۳۳.تاريخ دمشق - به نقل از مصعب زبيرى ، از پدرش ، از جدّش - : عيسى عليه السلام به مردى فرمود: «براى پروردگارت همانند كبوتر اهلى براى صاحبانش باش كه جوجه او را مى‏كُشند، و در عين حال، او از صاحبانش فرار نمى‏كند».

۱۳۴.تنبيه الخواطر : عيسى عليه السلام گذرش به سه نفر افتاد كه پيكرهايشان تكيده و رنگ‏هايشان پريده بود . به آنها فرمود: «چه چيز شما را به اين حال كه مى‏بينم انداخته است؟».
گفتند : بيم از آتش [دوزخ‏] .
عيسى عليه السلام فرمود : «بر خداست كه بيمناك را ايمن گرداند» .
سپس از آنها گذشت و به سه تن ديگر رسيد كه از آن سه تن ، تكيده‏تر و رنگ‏پريده‏تر بودند . فرمود : «شما را چه چيزى به اين حال كه مى‏بينم انداخته است؟».
گفتند : شوق بهشت .
فرمود : «بر خداست كه آنچه را اميد داريد، عطايتان فرمايد» .
از آنها نيز گذشت و به سه تن ديگر رسيد كه از قبلى‏ها تكيده‏تر و رنگ‏پريده‏تر بودند ، گويى چهره‏هايشان آينه‏هايى از نور بود . فرمود : «شما را چه چيز به اين حالى كه مى‏بينم انداخته است؟».
گفتند : عشق به خدا .
فرمود : «شماييد مقرّبان ! شماييد مقرّبان !».

۱۳۵.عيسى بن مريم عليه السلام : اگر آدميزاد همه كارهاى خوب را انجام دهد، ليكن مِهرورزى و كين‏ورزى براى خدا نداشته باشد ، آن كارها برايش هيچ سودى ندارد .

۱۳۶.عيسى بن مريم عليه السلام : چگونه محبّتش به خدايش كامل است كسى كه قسمتى از آنچه را روزى‏اش كرده، به او وام نمى‏دهد؟!

۱۳۷.الزهد، ابن حنبل - به نقل از وَهْب - : حواريان گفتند : اى عيسى! آن دوستان خدا كه بيمى
بر آنان نيست و اندوهگين نمى‏شوند ، چه كسانى‏اند؟
عيسى بن مريم عليه السلام فرمود : «آنان كه به باطن دنيا بنگرند ، آن گاه كه مردم، ظاهر آن را ببينند ، و آنان كه به سرانجام دنيا بنگرند آن گاه كه مردم، اكنونِ آن را ببينند ، و در نتيجه ، آنچه را از دنيا كه مى‏ترسند [فضيلت‏هاى‏] ايشان را بميراند ، مى‏ميرانند ، و آنچه را كه مى‏دانند به زودى ايشان را ترك خواهد گفت ، ترك مى‏كنند . از اين رو ، مى‏دانند كه هر اندازه هم از دنيا گرد آورند، باز [در برابر نعمت‏هاى آخرت‏] اندك است ، و به ياد دنيا بودن را براى خود زيان مى‏دانند ، و شادىِ خود از رسيدن به چيزهاى دنيوى را غم و اندوه مى‏شمارند . بنا بر اين ، به هر بخشش دنيوى كه برايشان پيش آيد، دست رد مى‏زنند ، و هر رفعت ناروايى را كه به ايشان دست دهد ، فرو مى‏نهند .
دنيا نزد آنان كهنه است و آن را نو نمى‏سازند ، ويران است و آبادش نمى‏كنند ، در سينه‏هايشان مرده است و آن را دوست نمى‏دارند . ويرانش مى‏كنند و با آن، آخرتشان را مى‏سازند. آن را مى‏فروشند و در برابرش آنچه را برايشان ماندگار است، مى‏خرند . آن را رها كردند ، از اين رو در آن شادمان‏اند . به مردم دنيا نگريستند كه به هلاكت در افتاده‏اند و به كيفر رسيده‏اند ، و ياد مرگ را [در خود ]زنده كردند ، و ياد زندگى را ميراندند .
خدا را دوست مى‏دارند و هم ياد و نام او را، از نور او روشنى مى‏گيرند و با آن، روشنگرى مى‏كنند . براى آنان و نزد آنان خبرى شگفت است . كتاب [خدا] به آنان استوار است و آنان به كتاب [خدا] . كتاب به آنان گوياست و آنان به كتاب . كتاب به واسطه آنان دانسته مى‏شود و آنان به كتاب دانايند . با وجود آنچه بدان رسيده‏اند ، ديگر مطلوبى براى خود نمى‏بينند ، و آرزويى فراتر از آنچه بدان اميدوارند ، ندارند، و ترسى بالاتر از آنچه از آن مى‏ترسند ، نمى‏شناسند» .


حکمت‌ نامه عيسي بن مريم عليهما السلام
98

۴ / ۴

مَحَبَّةُ اللَّهِ‏

۱۳۳.تاريخ دمشق عن مصعب الزبيري عن أبيه عن جدّه: قالَ عيسى‏ عليه السلام لِرَجُلٍ : كُن لِرَبِّكَ كَالحَمامِ الأَلوفِ لأَِهلِهِ ؛ تُذبَحُ فِراخُهُ ولا يَطيرُ عَنهُم .۱

۱۳۴.تَنبِيهُ الخَواطِرِ : إِنَّ عِيسى‏ عليه السلام مَرَّ بِثَلاثَةِ نَفَرٍ قَد نَحَلَت أَبدانُهُم وتَغَيَّرَت أَلوَانُهُم . فَقالَ لَهُم : مَا الَّذِي بَلَغَ بِكُم ما أَرى‏؟ فَقَالُوا : الخَوفُ مِنَ النَّارِ ، فَقَالَ : حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَن يُؤمِنَ الخائِفَ .
ثُمَّ جاوَزَهُم إِلى‏ ثَلاثَةٍ آخَرِينَ فَإِذا هُم أَشَدُّ نُحُولاً وتَغَيُّراً . فَقالَ : مَا الَّذِي بَلَغَ بِكُم ما أَرى‏؟ قَالُوا : الشَّوقُ إِلَى الجَنَّةِ ، فَقالَ : حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَن يُعطِيَكُم ما تَرجُونَ .
ثُمَّ جاوَزَهُم إِلى‏ ثَلاثَةٍ آخَرِينَ فَإِذا هُم أَشَدُّ نُحُولاً وتَغَيُّراً كَأَنَّ عَلى‏ وُجُوهِهِم المَرايا مِنَ النُّورِ ، فَقالَ : مَا الَّذِي بَلَغَ بِكُم ما أَرى‏؟ فَقالُوا : نُحِبُّ اللَّهَ عزّ وجلّ ، فَقالَ : أَنتُمُ المُقَرَّبُونَ ، أَنتُمُ المُقَرَّبُونَ .۲

۱۳۵.عيسى بن مريم عليه السلام: لَو أَنَّ ابنَ آدَمَ عَمِلَ بِأَعمَالِ البِرِّ كُلِّهَا ، وَحُبٌّ فِي اللَّهِ لَيسَ ، وَبُغضٌ فِي اللَّهِ لَيسَ ، ما أَغنى‏ ذلِكَ عَنهُ شَيئاً .۳

۱۳۶.عنه عليه السلام: كَيفَ يَستَكمِلُ حُبَّ رَبِّهِ مَن لَا يُقرِضُهُ بَعضَ ما رَزَقَهُ؟!۴

۱۳۷.الزهد لابن حنبل عن وهب: قالَ الحَوارِيُّونَ : يا عِيسى‏ ، مَن أَولِياءُ اللَّهِ عزّ وجلّ الَّذِينَ لا خَوفٌ
عَلَيهِم ولا هُم يَحزَنُونَ؟
قالَ عِيسَى بنُ مَريَمَ عليه السلام : الَّذِينَ نَظَرُوا إِلى‏ باطِنِ الدُّنيا حِينَ نَظَرَ النّاسُ إِلى‏ ظاهِرِها ، والَّذِينَ نَظَرُوا إِلى‏ آجِلِ الدُّنيَا حِينَ نَظَرَ النّاسُ إِلى‏ عاجِلِها ، فَأَماتُوا مِنها ما يَخشَونَ أَن يُمِيتَهُم ، وتَرَكُوا ما علِمُوا أَن سَيَترُكَهُم ، فَصارَ استِكثارُهُم مِنها استِقلالاً ، وذِكرُهُم إِيّاها فَواتاً ، وفَرَحُهُم بِما أَصابُوا مِنها حَزَناً ، فَما عارَضَهُم مِن نائِلِها رَفَضُوه ، وما عارَضَهُم مِن رَفعَتِهَا بِغَيرِ الحَقِّ وَضَعُوهُ .
خُلِقَتِ الدُّنيا عِندَهُم فَلَيسُوا يُجَدِّدُونها ، وخَرِبَت بَينَهُم فَلَيسُوا يُعَمِّرُونَها ، وماتَت فِي صُدُورِهِم فَلَيسُوا يُحِبُّونَها ، يَهدِمُونَها فَيَبنُونَ بِها آخِرَتَهُم ، ويَبِيعُونَها فَيَشتَرُونَ بِها ما يَبقى‏ لَهُم ، ورَفَضُوها فَكانُوا فِيها هُمُ الفَرِحِينَ ، ونَظَرُوا إِلى‏ أَهلِها صَرعى‏ قَد خَلَت فِيهِمُ المَثُلاتُ ، وأَحيَوا ذِكرَ المَوتِ ، وأَماتُوا ذِكرَ الحَياةِ .
يُحِبُّونَ اللَّهَ ويُحِبُّونَ ذِكرَهُ ويَستَضِيؤُونَ بِنُورِهِ ويُضِيئُونَ بِهِ ، لَهُم خَبَرٌ عَجِيبٌ وعِندَهُمُ الخَبَرُ العَجِيبُ ، بِهِم قامَ الكِتابُ وبِهِ قامُوا ، وَبِهِم نَطَقَ الكِتابُ وبِهِ نَطَقُوا ، وبِهِم عُلِمَ الكِتابُ وبِهِ عَلِمُوا ، ولَيسُوا يَرَونَ نائِلاً مَعَ ما نالُوا ، ولا أَماناً دُونَ ما يَرجُونَ ، ولا خوفاً دُونَ ما يَحذَرُونَ .۵

1.تاريخ دمشق: ج ۴۷ ص ۴۶۶.

2.تنبيه الخواطر: ج ۱ ص ۲۲۴ ، تفسير الفخر الرازي: ج ۴ ص ۲۲۷ ، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج ۱۰ ص ۱۵۶ ، إحياء العلوم: ج ۴ ص ۴۲۹ كلها نحوه.

3.تاريخ دمشق: ج ۴۷ ص ۴۴۵ ، الدرّ المنثور: ج ۲ ص ۲۱۰ نقلاً عن أحمد نحوه وكلاهما عن مالك بن دينار.

4.تحف العقول: ص ۵۰۷ ، بحار الأنوار: ج ۱۴ ص ۳۰۹ ح ۱۷.

5.الزهد لابن حنبل: ص ۷۸ ، تفسير الآلوسي: ج ۱۱ ص ۱۵۰ ، الدرّ المنثور: ج ۴ ص ۳۷۰.

  • نام منبع :
    حکمت‌ نامه عيسي بن مريم عليهما السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری: مجتبی فرجی، ترجمه: حمیدرضا شیخی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 19491
صفحه از 321
پرینت  ارسال به