۳۳۲.كتاب التوابين ، ابن قُدامه - به نقل از وهيب بن ورد - : به ما خبر رسيده كه عيسى عليه السلام و مردى از حواريانش از بنى اسراييل، در قلعه دزدى به وى برخورد كردند . زمانى كه او آن دو را ديد، خداوند به دلش انداخت كه توبه كند. به خودش گفت: اين ، عيسى بن مريم عليه السلام روح و كلمه خدا و اين هم حوارى اوست. اى بدبخت! تو كيسى؟ اى دزد بنى اسراييلى! راهزنى مىكنى. اموال مردم را مىگيرى. خون مىريزى.
بعد هم پشيمان و تائب از كرده خويش به سمت آنها فرود آمد. وقتى به آن دو رسيد، به خودش گفت: تو مىخواهى با اين دو همراه شوى؟ تو اهل اين كار نيستى. همانطور كه خطاكارِ گناهكارى مثل تو، راه مىرود، از پى آنان راه برو.
حوارى، سرش را به سمت او چرخاند و وى را شناخت و پيش خودش گفت: به اين خبيث بدبخت و راه رفتنش پشت سر ما، نگاه كن. خداوند متعال به دل آن دو انداخت كه وى پشيمان است و توبه كرده، و نيز اين كه حوارى، آن شخص را
پيش خودش كوچك كرد و خود را بالاتر از او دانست. خداوند متعال به عيسى بن مريم عليه السلام وحى كرد كه به حوارى و دزد بنى اسراييل فرمان بده كه همه كارهايشان را از نو انجام دهند. و گفت: به خاطر پشيمانى و توبه دزد، همه گذشته او را بخشيدم؛ امّا كارهاى [خوب ]حوارى، به خاطر خودشيفتگى و برترى دادن خود به اين توبهكار، از بين رفت.