بر اين اساس ، شناخت پيامبران و آموزههاى آنان براى بشر هميشه لازم و رهگشا بوده است و البته در دنياى معاصر، ضرورتى مضاعف پيدا كرده است ؛ چرا كه بالا رفتن سطح آگاهى و فرهنگ بشر و آسان شدن دسترسى به منابع و آثار - كه از ويژگىهاى دوران معاصر است - ، بستر مناسب را براى چنين پيشرفتى فراهم ساخته است .
انديشه تدوين حكمتنامهها
فكر تدوين حكمتنامههايى به نام پيشوايان (انبيا، امامان و حكيمان الهى) و برگرفته از آموزههاى آنان، با توجه به دو ضرورت زير ، شكل گرفت :
۱ . ضرورت اتّحاد جبهه ايمان، در برابر كفر و دنياپرستى
در دوران معاصر ، ظهور مادّيگرى و دينزدايى و سيطره اين انديشه بر بخشهاى وسيعى از جهان ، در كنار دستيابى بشر به دانشهاى تجربى و كشف پارهاى از زواياى مجهول و پنهان هستى ، همراه با قدرت شگرف تكنولوژى (فنّاورى) ، آدميان را به طغيان واداشت و آنان را غرق در دنياپرستى كرد و شايد به نظر آيد كه ديندارى به سستى گراييد .
كُرنش در برابر علوم تجربى و تكنولوژى و رهاوردهاى آنها از يك سو و خشونتهاى پارهاى از دينداران و نهادهاى وابسته به دين در قرون وسطا از سوى ديگر ، جبهه كفر (به معانى وسيع و لايههاى مختلف آن) و دنياپرستى را گسترده و به هم پيوسته كرد و هجوم بر ديندارى و معنويت را افزايش داد .
براى رويارويى با اين جبهه كفر و دنياپرستى ، تقويت جبهه متّحد ايمان و ديندارى ضرورى است . دينداران حقيقى و پيروان راستين اديان آسمانى و پيامبران الهى ، از يك سو بايد تلاش كنند كه آموزههاى راستين و بىپيرايه پيامبران الهى را عرضه دارند و آنها را به دور از خرافهها و تعصّبهاى نابهجا بگسترانند ، و از ديگر