لازمه اين نظريّه ، عجز و ضعف خدا و محدود شدن سلطنت اوست ؛ چرا كه بر اساس اين نظريّه ، خداوند بر افعال اختيارى انسانها سلطنت ندارد و عاجز از اين است كه جلوى صدور فعل انسانها را بگيرد ، در حالى كه محدوديت و عجز و ضعف ، از ويژگىهاى مخلوق است و نمىتوان اين صفات را به خالق نسبت داد. امام باقر عليه السلام در ارتباط با بطلان نظريّه تفويض (در كنار بطلان نظريّه جبر) مىفرمايد :
لَم يُفَوِّضِ الأَمرَ إِلى خَلقِهِ وَهناً مِنهُ وَ ضَعفاً ، وَ لا أَجبَرَهُم عَلى مَعاصيهِ ظُلماً . ۱
خداوند از روى سستى و ناتوانى ، كار را به آفريدهاش نسپرده و آنها را از روى ستم ، به گناهان وا نداشته است .
نقل شده است كه شخصى قَدَرى ، وارد شام شد و مردم از مناظره با او در ماندند . عبد الملك بن مروان از والى مدينه خواست تا امام باقر عليه السلام را براى مناظره با او به شام بفرستد. امام باقر عليه السلام فرزند خود ، جعفر صادق عليه السلام را براى مناظره فرستاد . قَدَرى به امام صادق عليه السلام گفت : هر چه مىخواهى، بپرس . و امام عليه السلام فرمود : «سوره حمد را بخوان» .
آن شخص شروع به خواندن سوره حمد كرد تا آن كه به آيه: (تنها تو را مىپرستيم و تنها از تو يارى مىخواهيم) رسيد . در اين هنگام ، امام عليه السلام به او فرمود : «درنگ كن . از چه كسى كمك مىخواهى و چه نيازى به كمك دارى؟ كار ، كه به تو واگذار شده است!» .
قَدَرى در پاسخ فرو ماند و بُهتزده ، سكوت اختيار كرد . ۲
گفتنى است كه معتزله بر اساس همان ادلّهاى كه در ردّ نظريّه جبر گفته شد، اختيار انسان را مىپذيرند ؛ امّا چنان كه ديديم ، اختيارشان سر از تفويض در مىآورد . در نظريّه «جايگاهى ميان جبر و تفويض» ضمن اثبات اختيار، تفويض نيز رد مىشود .