نفى شده است . براى مثال ، ابو لِبَيد بحرانى از امام باقر عليه السلام روايت كرده است كه :
فَمَن زَعَمَ أنَّ كِتابَ اللَّهِ مُبهَمٌ ، فَقَد هَلَكَ و أهلَكَ . ۱
هر كس ادّعا كند كه كتاب خدا مبهم است ، هم خود به هلاكت افتاده ، و هم ديگران را به نابودى كشانده است .
بنا بر اين ، مقصود از احاديثى كه فهم معارف قرآن را به اهل بيت عليهم السلام منحصر كردهاند ، بر فرض صحّت سند ، احاطه داشتن اهل بيت عليهم السلام بر همه معارف ظاهرى و باطنى آن است ، چنان كه در بسيارى از احاديث ، به اين مطلب ، تصريح شده است . اين احاديث ، در واقع ، در مقابل كسانى كه خود را از اهل بيت عليهم السلام و راه و روش آنان در شناخت معارف قرآن ، بىنياز مىدانند ، صادر شده است .
نقد دليل سوم
با توجّه به آنچه گذشت ، بطلان ادّعاى مبهم بودن الفاظ قرآن (به دليل وجود تقييد ، تخصيص و تجوّز در بيشتر آيات آن) ، روشن و بديهى است ؛ زيرا :
اوّلاً وجود تقييد ، تخصيص و تجوّز در بيشتر آيات قرآن ، ادّعاى محض و خلاف واقع است .
ثانياً همه آنچه در نقد دليل دوم اخباريان ذكر شد ، براى اثبات امكان برخوردار بودن مردم (بويژه دانشوران) از معارف قرآن ، كافى است .