ناميد و آنان را به تدبّر در آن ، دعوت كرد و كسانى را كه در آن تدبّر نمىكنند ، مورد سرزنش قرار داد؟!
ثانياً مبهم بودن قرآن ، با معجزه بودن آن ، سازگار نيست ؛ زيرا سخنى مىتواند معجزه باشد و ارتباطِ آورنده آن را با خداوند متعال ، اثبات نمايد كه براى مردمِ اهل آن زبان ، قابل فهم باشد . بنا بر اين ، سخنى كه عموم مردم ، قادر به درك آن نيستند ، معجزه و نشانه نبوّت نيست .
ثالثاً بر پايه احاديث فراوانى كه از اهل بيت عليهم السلام رسيدهاند ، عرضه سنّت بر قرآن ، يكى از معيارهاى تشخيص حديث صحيح از ناصحيح است . از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله روايت شده كه مىفرمايد :
إنَّ عَلى كُلِّ حَقِّ حَقيقَةً ، وَ عَلى كُلِّ صَوابٍ نوراً؛ فَما وافَقَ كِتابَ اللَّهِ فَخُذوهُ ، وَ ما خالَفَ كِتابَ اللَّهِ فَدَعوهُ . ۱
هر حقّى از حقيقتى برخوردار است ، و هر درستى ، از نورانيّتى . پس آنچه را كه موافق كتاب خداست ، بگيريد ، و آنچه را كه مخالف كتاب خداست ، رها كنيد .
بديهى است كه معيارْ بودن قرآن براى تشخيص درستى يا نادرستى سنّت (حديث) ، مبتنى بر امكان دستيابى به معانى قرآن و نيز حجّيت ظواهر آن است و چيزى كه خود ، مبهم و غير قابل فهم باشد ، نمىتواند ميزان شناخت چيزى ديگر شود .
رابعاً در برخى احاديث ، مبهم و غير قابل فهم بودن قرآن ، صريحاً