داشت ، اين است كه معارفى كه در اين سطح و لايه به دست مىآيند ، نمىتوانند به تنهايى ، پيام دين و برنامه اسلام براى تكامل انسان و زندگى او تلقّى گردند ؛ چرا كه در اين صورت ، ديدگاهِ «حَسبُنا كتابُ اللَّه» ، مصداق خواهد يافت كه بر خلاف سنّت قطعى پيامبر صلى اللَّه عليه وآله و اجماع قاطبه مسلمانان است .
بنا بر اين ، سطح دوم قرآنشناسى ، يعنى آشنايى با اشارات قرآن ، براى استنتاج نهايى از معارف اين كتاب آسمانى در زمينههاى مختلف ، كافى نيست .
سه . سطح لطايف قرآنى
لطايف قرآن براى اولياى الهى است ، چنان كه در نهج البلاغه آمده است :
إنَّ أولِياءَ اللَّهِ هُمُ الَّذينَ نَظَروا إلى باطِنِ الدُّنيا إذا نَظَرَ النّاسُ إلى ظاهِرِها ، وَ اشتَغَلوا بِآجِلِها إذَا اشتَغَلَ النّاسُ بِعاجِلِها ، فَأَماتوا مِنها ما خَشوا أن يُميتَهُم ، و تَرَكوا مِنها ما عَلِموا أنَّهُ سَيَترُكُهُم ، و رَأَوُا استِكثارَ غَيرِهِم مِنهَا استِقلالاً ، و دَرَكَهُم لَها فَوتاً . أعداءُ ما سالَمَ النّاسُ ، و سَلمُ ما عادَى النّاسُ . بِهِم عُلِمَ الكِتاب و بِهِ عَلِموا ، و بِهِم قامَ الكِتابُ و بِهِ قاموا ، لا يَرَونَ مَرجُوّاً فَوقَ ما يَرجونَ ، و لا مَخوفاً فَوقَ ما يَخافونَ . ۱
اولياى خدا ، آنان اند كه به باطن دنيا نگريستند ، آن گاه كه مردم ، ظاهر آن را ديدند ، و به آينده دنيا پرداختند ، آن گاه كه مردم به