فرض، اين است كه خبر ثقه ، همراه با قرينهاى نيست كه احتمال خطا را نفى نمايد . در اين فرض ، سيره عقلا همانند ادلّه تعبّد به حجّيت خبر ثقه نمىتواند علم و معرفت به واقع پديد آورد .
به سخن ديگر ، حصول علم و معرفت ، تابع وجود مقدّمات آن است . اگر مقدّمات آن تحقّق يافت ، معرفت به دست مىآيد . اگر تحقّق نيافت ، با بناى عقلا و تعبّد ، تحقّق نمىيابد . بنا بر اين ، ادلّه عقلى و نقلى حجّيت خبر ثقه ، با فرض احتمال خطاى مُخبر ، نمىتوانند موجب علم و معرفت شوند .
ثانياً: استدلال به «محروميت از سخنان اهل بيت عليهم السلام و بزرگان صحابيان و تابعيان، در فرض عدم اعتبار خبر ثقه» نمىتواند حجّيت سخنى را كه عقلاً و شرعاً حجت نيست ، اثبات نمايد ؛ زيرا با فرض اعتبار خبر ثقه و علمآور بودن آن نيز مشكل محروميت يادشده حل نمىشود ؛ چون روايات تفسيرىاى كه توسط راويان ثقه نقل شده باشند، بسيار اندك اند ، مگر اين كه مقصود از اعتبار ، اعتبار نسبى باشد كه در تبيين نظريه سوم خواهد آمد .
۲ . عدم حجّيت خبر ثقه در تفسير
شمار ديگرى از پژوهشگران بر اين باورند كه حجّيت خبر ثقهاى كه موجب علم يا اطمينان نيست ، تنها در حوزه مسائل تعبّدى و فقهى است ؛ امّا در معارف تفسيرى و كلامى ، خبر واحد ، حجّيت ندارد .
شيخ طوسى ، از جمله نخستين كسانى است كه اين گونه اخبار را در معارف تفسيرى ، بويژه در مواردى كه راه وصول به آن علم است ، حجّت نمىداند . ۱