هيچ كس نمىتواند ادّعا كند كه همه قرآن ، اعمّ از ظاهر و باطن آن را مىداند ، مگر اوصيا .
نيز در روايتى از امام صادق عليه السلام آمده :
إنَّ اللَّهَ عَلَّمَ نَبِيَّهُ التَّنزيلَ وَالتَّأويلَ ، فَعَلَّمَهُ رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه وآله عَلِيًّا عليه السلام ، قالَ : وعَلَّمَنا وَاللَّهِ . ۱
خداوند تنزيل و تأويل را به پيامبرش آموخت و پيامبر صلى اللَّه عليه وآله آن را به على عليه السلام آموخت و او - به خدا سوگند! - آن را به ما آموخت .
همچنين اسحاق بن عمّار از امام صادق عليه السلام روايت كرده :
إنّ للقُرآنِ تَأويلاً فمِنهُ ما جاءَ ومِنهُ ما لَم يَجِئ فَإذا وَقَعَ التَأويلُ فِى زَمانِ إمامٍ مِنَ الأئمّةِ عَرَفَهُ إِمامُ ذَلِكَ الزَمانُ . ۲
قرآن تأويلى دارد كه بخشى از آن آمده و بخشى هنوز نيامده . پس هنگامى كه تأويل آن در زمان يكى از امامان بيايد ، امام آن زمان ، آن را مىشناسد .
اين روايات ، به روشنى نشان مىدهند براى آشنايى با تفسير كامل قرآن كريم و ظاهر و باطنِ اين كتاب آسمانى ، اتّصال مفسّر به منبع وحى و يا الهام از طريق خاندان رسالت ، ضرورى است ، و مفسّر جامع ، كسى است كه علاوه بر دارا بودن مقدمات تدبّر در قرآن ، و برخوردارى از توانمندى فكرى و تلاش لازم ، از رهنمودهاى اهل بيت عليهم السلام نيز نهايت بهرهبردارى را داشته باشد .