مایه انتساب کفر و زندقه به ملاصدرا قرار داده است. همچنین قول به اعیان ثابته و اتحاد عاقل و معقول و فاعل بالعنایة بودن خداوند را نقد کرده است.۱
اشکالات وی بر اندیشه ملاصدا، علاوه بر مبانی نظام صدرایی، بر مباحثی همچون قول به وجود عرضی و تبعی اسماء نسبت به ذات پروردگار است. وی بر غیریت میان خدا و مخلوقاتش تأکید میکند و این ادعای ملاصدرا که اسماء حقایق هر چیز است را بر نمیتابد و معتقد است همه اسماء چه معنوی و چه لفظی، حادث و متعلق خلق پروردگار است. با این بیان علاوه بر نظر ملاصدرا، اعتقاد ملامحسن بر اینکه حقایق اشیاء مجعول نیست بلکه صور علمی اسمای الهی است را نیز رد میکند.۲
احسائی اسماء را از حیث حقیقت وجودی به فعلیه، صوریه و لفظیه تقسیم میکند.۳ وی با تقسیم مشیت الهی به امکانی و کونی، هر چه از مشیت خداوند صادر شده باشد را اسمی از اسمای الهی میداند.۴ همچنین کارکرد اسماء و دعای به آن را فقط در مورد اسمای حسنای پروردگار میداند. به باور او تنها اسمای حسنا منسوب به خداوند است و اسمای سُوایٰ منسوب به فعل عاصیان و مورد کراهت خداوند است.۵
احسائی میان اسم و صفت تفاوت روشن قائل است، اگرچه صفات را به ذاتی و فعلی تقسیم میکند اما مجموعه کلماتش نشان میدهد، اسماء را تنها در حوزه فعل خداوند تعریف مینماید، او مبدأ شناخت صفات توسط بندگان را