صفات را دقیقاً همان تشبیه مذموم خواندهاند.
پایه بحث وی بر نقد اندیشه معتزله و فلاسفه در نفی صفات استوار شده است؛ از نقد اندیشه ابن سینا در رساله تدمریه دو نکته قابل استفاده است:
او اندیشه فلاسفه مشاء و معتزله را در نفی صفات همسان میبیند؛
میان اسماء و صفات تمایز قائل است و به همین جهت به معتزله نسبت میدهد که ایشان علیرغم پذیرش اسماء، صفاتی که متضمن این اسماء است را برنتافتهاند.
ابن تیمیه ریشه اشکالات در اندیشه مشائیان و معتزله را در این نکته میبیند که بر اساس باور ایشان اگر وجود صفات را بپذیریم، لازم میآید که هر اسمی مسمایی جداگانه داشته باشد و این در بحث اسماء و صفات الهی مقتضی وجود دو اله خواهد بود.۱
گرچه ابن تیمیه از اندیشه فلاسفه و معتزله فاصله مشخصی گرفته است، اما تصریحی از وی بر مخلوق بودن اسماء دیده نمی شود و تأکید مدام او بر مطابقت اندیشهاش با الگوی قرآن و روایات است. گویا از منظر او اسماء و صفات تفاوتی با یکدیگر ندارند و دو اطلاق بر یک مفهوم هستند.
شیخ احمد احسائی (۱۱۶۶ - ۱۲۴۱ ه. ق) در شرح العرشیه ضمن نقد مبانی ملاصدرا در فهم و تفسیر اسماء، الگوی خاصی از فهم این نظام را بر اساس اندیشه خلق اسماء ارائه میدهد، او با اصول و مبانی متعددی از اندیشه ملاصدرا مخالفت کرده است و قول به سنخیت میان خالق و مخلوق، بسیط الحقیقة کل الاشیاء و قاعده «معطی الشیء لا یکون فاقداً له فی ذاته» را دست