در تقسیم صفات نیز صفات اثباتی را به دو دسته مشیر به دوام ذات (مثل قدیم) و مشیر به تعلق ذات (مثل قادر و عالم) تقسیم میکند، همچنین نفی را، در دو گروه نفی صفات معقول و غیر معقول بیان کرده است. به باور او سخن از اثبات صفات، بر نفی مقدم است،۱ او دلیل ارجاع صفاتی همچون علم و قدرت به ایجاب را این گونه بیان میکند:
صاحبان قدرت به واسطه فعلشان بر یکدیگر برتری مییابند، اما در نفی برتری و تفاضل بیمعناست؛
به حکم وجدان هر شخص امری را درک میکند که مختص به وی و صادر شده از جانب اوست؛
هر یک از قدرت و علم در بهدست آمدن فعل و اِحکام بخشیدن به آن مؤثر هستند و شکی نیست که تأثیر علم و قدرت به اثبات برمیگردد و آنچه در اثبات تأثیر میگذارد، بایستی امری ثابت باشد.۲
علاوه بر این، ابن الملاحمی تلاش میکند نشان دهد صفاتی همچون سمیع و بصیر مستقل هستند و به دیگر صفات مانند مدرِک رجوع نمیکنند.۳
از دیگر تمایزات وی از معتزله آن است که وی نظریه احوال را برنمیتابد و مبصر و مدرک بودن خدا را حال نمیداند بلکه صفات را احکامی ذاتی معرفی میکند که بدون ذات و مدرَکات فهمیده نمیشوند؛ احکام ذاتی دانستن صفات را میتوان تلاش ابنالملاحمی برای خارج شدن از فضای انفعالی متأثر از اندیشه اهل حدیث دانست.