261
درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی

شیوه شهود قلبی است. در روایات می‏توان الگوهایی مانند الگوی معرفت فطری را مطرح نمود، گرچه بحث پیرامون چگونگی و حیطه معرفت بخشی در این الگو خارج از موضوع این نوشته است، اما جایگاه بحث از فطرت را می‏توان در خطبه توحیدی امام رضا علیه السلام یافت:«بصنع اللّٰه يستدل عليه و بالعقول يعتقد معرفته و بالفطرة تثبت‏ حجته».۱

ابزار کاربردی در سه عنصر مهم اصل توحید یعنی استدلال، اعتقاد و اثبات حجت در این روایت مورد توجه واقع شده است، ترتب این سه عنصر به عنوان مراحل باور و انتقال از نکات حائز توجه دیگر در این روایت است. طبق آموزه‏های این روایت، فطرت را می‏توان جرقه معرفت و عقل را برهان پذیرش خواند؛ این روند نشان می‏دهد تمسک به نشانه‏های آفاقی و برهان اتقان صنع کاربرد فیما بینی دارد و برای وقتی است که «عقد القلب» برای خود انسان حاصل شده و مرحله ابراز برای غیر مطرح است.۲

فطرت در اندیشه میرزا مهدی اصفهانی جایگاه ممتازی در معرفت توحید ایفا می‏کند، ایشان معتقد است با معرفت فطری دو معرفت برای انسان ایجاد می‏شود؛ یکی شناخت خدا به خدا و دیگری نیاز و فقر مطلق و مملوکیت و مجعولیت بشر؛ ایشان غیریت در ذات و صفات و بینونت۳ را از لوازم همین مجعولیت و مملوکیت می‏داند و گروهی از روایات را نیز بر همین معنا حمل می‏نماید.۴

1.. صدوق، التوحيد، ص۳۵.

2.. مباحث تکمیلی پیرامون این مسئله در نوشته ای با عنوان «سیر تطور مفهوم فطرت و اثر آن بر فهم شارحان» پیگیری شده است.

3.. ایشان بینونت را نه به معنای عزلت بلکه به معنای بینونیت در صفاتی می‏داند که به واسطه موصوفقوام می‏یابند.

4.. اصفهانی، معارف القرآن، ج۲، ص۳۱ به بعد.


درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی
260

واسطه نور پرودگار خواهد بود همان‏گونه که ذرات معلق در هوا به واسطه نور شناخته می‏شوند.۱

علامه شعرانی ضمن طرح سه احتمال در مفاد این روایت به مبنای معرفتی کلینی و صدوق نیز اشاره کرده است؛ این سه احتمال بر این قرار است:

الف - شایسته است معرفت به وجود پروردگار با برهان در اصل وجود حاصل شود آن هم دلیل لمی یا برهان صدیقین؛

ب - علم به وجود خداوند بر ای انسان با هدایت و توفیق الهی حاصل می‏شود؛

ج - معرفت ذات خداوند برای انسان که از الگوی تشبیه به خلق و ذکر جنس و فصل پیروی می‏کند، حاصل نمی‏شود، بلکه صحیح آن است که معرِّف ذات را خود ذات بدانیم و بگوییم خدا خداست و شبیه هیچ چیزی نیست.

ایشان صدوق را پیرو احتمال دوم و کلینی را پیرو احتمال سوم می‏داند و تصریح می‏کند این روایت در صدد بیان احتمال دوم یا احتمال چهارمی است که علامه مجلسی به آن گرایش دارد و بیان آن به این قرار است: ظهور تام پروردگار و عدم غیبت حضرت حق از بندگان سبب می‏شود خداوند بی نیاز از دلیل باشد.۲

فارغ از آنکه کدام‏یک از این اقوال در شرح روایت پذیرفته شود، توجه به نقد روش معرفت شاهد بر غایب در این روایت نمایان است.

پس از این توضیحات، یک سؤال به ذهن می‏رسد: حال که متد معرفتی بر پایه چینش خالق به مخلوق است و نه مخلوق به خالق، معرفت خالق چگونه امکان پذیر است؟ پاسخ این سؤال در برخی نظام‏های فلسفی، بهره‏گیری از

1.. مازندرانی، شرح الکافی، ج۳، ص۱۱۵ - ۱۱۶.

2.. همان.

  • نام منبع :
    درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی
    سایر پدیدآورندگان :
    علیرضا بهرامی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1398
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 3753
صفحه از 312
پرینت  ارسال به