واسطه نور پرودگار خواهد بود همانگونه که ذرات معلق در هوا به واسطه نور شناخته میشوند.۱
علامه شعرانی ضمن طرح سه احتمال در مفاد این روایت به مبنای معرفتی کلینی و صدوق نیز اشاره کرده است؛ این سه احتمال بر این قرار است:
الف - شایسته است معرفت به وجود پروردگار با برهان در اصل وجود حاصل شود آن هم دلیل لمی یا برهان صدیقین؛
ب - علم به وجود خداوند بر ای انسان با هدایت و توفیق الهی حاصل میشود؛
ج - معرفت ذات خداوند برای انسان که از الگوی تشبیه به خلق و ذکر جنس و فصل پیروی میکند، حاصل نمیشود، بلکه صحیح آن است که معرِّف ذات را خود ذات بدانیم و بگوییم خدا خداست و شبیه هیچ چیزی نیست.
ایشان صدوق را پیرو احتمال دوم و کلینی را پیرو احتمال سوم میداند و تصریح میکند این روایت در صدد بیان احتمال دوم یا احتمال چهارمی است که علامه مجلسی به آن گرایش دارد و بیان آن به این قرار است: ظهور تام پروردگار و عدم غیبت حضرت حق از بندگان سبب میشود خداوند بی نیاز از دلیل باشد.۲
فارغ از آنکه کدامیک از این اقوال در شرح روایت پذیرفته شود، توجه به نقد روش معرفت شاهد بر غایب در این روایت نمایان است.
پس از این توضیحات، یک سؤال به ذهن میرسد: حال که متد معرفتی بر پایه چینش خالق به مخلوق است و نه مخلوق به خالق، معرفت خالق چگونه امکان پذیر است؟ پاسخ این سؤال در برخی نظامهای فلسفی، بهرهگیری از