کشاکش در شرح ملاصدرا از روایت معروف ابوهاشم جعفری از امام جواد علیه السلام است؛ او از عبارت «کان اللّٰه و لاخلقَ» این چنین استفاده کرده است: «و انما لم يقل كان اللّٰه و لا شيء، لان شيئية الاسماء و الصفات غير زائلة عنه و له تعالى شئون ذاتية».۱ او به روشنی مخلوق نبودن اسماء و صفات را نتیجه میگیرد و تصریح میکند که شیئیت اسماء و صفات ازلی بوده و از شؤون ذاتی پروردگار به شمار میرود. تفسیر ملاصدرا بر اساس اصول پذیرفته شده است چراکه ظاهر این تفسیر نشان میدهد که اگر عبارت «کان اللّٰه و لاشیء» بود میبایست تحلیل دیگری ارائه میشد، این در حالی است که در «باب کون و مکان» روایتی با همین الفاظ وارد شده است.۲
همانگونه که گذشت سؤال مهم پیش روی مدرسه فکری خراسان، معناداری و معرفت بخشی اسماء است. به نظر میرسد امثال علامه طباطبایی نیز همانند مرحوم ملکی میانجی اصل معرفت را متوقف بر اسماء نمیداند و بر تعمیق حقیقت معرفت دریافت شده به واسطه اسماء تأکید میکند. البته اصل معرفت از نظر اصحاب معارف به معرفت فطری پیشین برمیگردد که خداوند در سرشت بشر نهاده است و از نظر علامه طباطبایی به پیروی از ملاصدرا، به معرفت شهودی نفس که معلول حق تعالی است، برمیگردد.
در نقطه مقابل، تفسیر روشنی از «عالم بنفسه» بودن خداوند یا همان عینیت که قابل تفسیر در نظام معرفتی کتاب و سنت باشد ضروری است؛ از همین رو استاد مصباح یزدی عینیت را خارج از عینیت ماهوی - که متفاهم اولیه و متبادر به ذهن بشری و مأنوس با ماهیت است - میداند و عینیت را امری وجودی