نگرش به بلا»ست. بلا اگر بیمعنا و بیفایده ارزیابی شود، موجب کاهش توان میگردد؛ امّا اگر فرد بداند که هر بلا و مشکل، یک حکمت و فایده برای انسان خواهد داشت، موجب تقویت توان خواهد شد. چهارمی، «اصلاح نگرش به آینده» است. هنگام سختیها، آینده، تیره و تار ارزیابی میشود. لذا موجب ناامیدی و تشدید فشار روانی می-شود. امّا اگر فرد بداند که سختیها پایانپذیر و همراه با پاداشاند، توان مقاومتش افزایش مییابد. پنجمی، «اصلاح ارزیابی از حال» است. اگر همة ابعاد زمان حال نیز تیره و تار دیده شود، موجب تشدید فشار و کاهش توان میگردد؛ امّا اگر فرد ببیند که در دیگر ابعاد زندگیاش، نکات مثبت وجود دارد، مسئله آنقدر هم غیر قابل تحمّل نخواهد بود. ششمی، «اصلاح ارزیابی از وضعیت دیگران» است. وقتی انسان، وضعیت دیگران را زندگیِ بیرنج ارزیابی کند، توان مقاومتش کاهش مییابد و نابردبار میگردد؛ امّا اگر به واقع بنگرد، خواهد دید که دیگران نیز مشکل دارند. آن گاه راحتتر میتواند مشکلات را تحمّل کند. با این عوامل، میتوان توان مقاومت در برابر سختیها را افزایش و زمینة گرایش به اعتیادِ ناشی از نابردباری را کاهش داد.
برای حلّ عامل چهارم یعنی ندیدن نقاط مثبت و خوب زندگی، باید توان «سپاسگزاری» را در افراد ایجاد کرد. این نیز متوقّف بر شناخت داشتهها و ابعاد مثبت زندگی است. بدین منظور باید چند کار صورت گیرد: یکی «اصلاح تفسیر از فقر و غنا». خیلی از افراد، خود را فقیر میدانند؛ چون نمیدانند که غنا چیست. اگر بدانند، آن را در زندگی خود مییابند و سپاسگزار میشوند. دیگری، «اصلاح فهرست داشتهها»ست. اگر انسان، فهرستی از داشتههای واقعی و حقیقی زندگی داشته باشد، میتواند خود را با آن مقایسه کند و به داشتههای خود دست یابد. سومی، توجّه به «داشتههای ناپیدا و غیر مادی» است. اموری داریم که هرچند مادی نیستند و به چشم نمیآیند، با این حال، یک دارایی به حساب میآیند. یافتن اینها موجب احساس برخورداری و برانگیختن حسّ سپاسگزاری میشود. چهارمی استفاده از «مقایسة نزولی» است. اگر فرد، وضع خود را با