329
حکمت نامه سالمند (و اندرزنامه جوان)

۱۴ / ۱۷‏

تلاش سالمند برای بی‏نیازی از مردم

۳۹۶.امام صادق علیه السلام: محمّد بن منکدر مى‏گفت: من گمان نمى‏کردم علی بن الحسین (امام زین العابدین) علیه السلام جانشینى برتر از خود بنهد، تا آن که پسرش محمّد بن علی (امام باقر) علیه السلام را دیدم و خواستم بدو پند دهم؛ ولى او مرا پند داد.
دوستانش به منکدر گفتند: او به چه چیزى تو را پند داد؟
گفت: در ساعات گرم روز به یکى از مناطق مدینه رفتم. محمّد بن علی (امام باقر علیه السلام) ـ که مردى تنومند و سنگین بود ـ مرا دید. او به دو غلام سیاه یا دو برده تکیه کرده بود. با خود گفتم: سبحان اللّٰه! در این ساعت، بزرگى از بزرگان قریش، در طلب دنیاست! خوب است او را اندرز دهم. به او نزدیک شدم و سلام کردم. او در حالى که عرق مى‏ریخت، به تندى جواب سلام مرا داد. گفتم: خدا حالت را نیکو گردانَد! بزرگى از بزرگان قریش، در این ساعت در طلب دنیاست! هیچ مى‏دانى اگر در این وضع، مرگ تو فرا رسد، چه مى‏کنى؟
فرمود: «اگر مرگم در این وضع فرا رسد، در حالى فرا رسیده است که من در حال فرمانبرى از خداوند عزّ و جل هستم و با این فرمانبرى، خود و خانواده‏ام را از نیاز به تو و مردم باز مى‏دارم. من از این مى‏هراسم که اگر مرگم در حال معصیت خدا رسد، چه کنم!».
گفتم: خدا بر تو رحمت آورَد! راست مى‏گویى. من خواستم به تو پند دهم؛ ولی تو به من پند دادى.


حکمت نامه سالمند (و اندرزنامه جوان)
328

۱۴ / ۱۷‌

جُهدُ المُعَمَّرِ لِلاِستِغناءِ عَن النّاسِ

۳۹۶.الإمام الصادق علیه السلام: إنَّ مُحَمَّدَ بنَ المُنكَدِرِ كانَ يَقولُ: ما كُنتُ أرىٰ أنَّ عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ علیهما السلام يَدَعُ خَلَفاً أفضَلَ مِنهُ حَتّىٰ رَأَيتُ ابنَهُ مُحَمَّدَ بنَ عَلِيٍّ علیهما السلام، فَأَرَدتُ أن أعِظَهُ فَوَعَظَني، فَقالَ لَهُ أصحابُهُ: بِأَيِّ شَيءٍ وَعَظَكَ؟ قالَ: خَرَجتُ إلىٰ بَعضِ نَواحِي المَدينَةِ في ساعَةٍ حارَّةٍ، فَلَقِيَني أبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ عَلِيٍّ وكانَ رَجُلاً بادِناً ثَقيلاً وهُوَ مُتَّكِئٌ عَلىٰ غُلامَينِ أسوَدَينِ أو مَولَيَينِ، فَقُلتُ في نَفسي: سُبحانَ اللّهِ! شَيخٌ مِن أشياخِ قُرَيشٍ في هٰذِهِ السّاعَةِ عَلىٰ هٰذِهِ الحالِ في طَلَبِ الدُّنيا! أما لَأَعِظَنَّهُ، فَدَنَوتُ مِنهُ فَسَلَّمتُ عَلَيهِ، فَرَدَّ عَلَيَّ السَّلامَ بِنَهرٍ وهُوَ يَتَصابُّ عَرَقاً، فَقُلتُ: أصلَحَكَ اللّهُ، شَيخٌ مِن أشياخِ قُرَيشٍ في هٰذِهِ السّاعَةِ عَلىٰ هٰذِهِ الحالِ في طَلَبِ الدُّنيا! أرَأَيتَ لَو جاءَ أجَلُكَ وأنتَ عَلىٰ هٰذِهِ الحالِ ماكُنتَ تَصنَعُ؟!
فَقالَ: لَو جاءَنِي المَوتُ وأنَا عَلىٰ هٰذِهِ الحالِ، جاءَني وأنَا في طاعَةٍ مِن طاعَةِ اللّهِ عزّ و جل، أكُفُّ بِها نَفسي وعِيالي عَنكَ وعَنِ النّاسِ، وإنَّما كُنتُ أخافُ أن لَو جاءَنِي المَوتُ وأنَا عَلىٰ مَعصِيَةٍ مِن مَعاصِي اللّهِ.
فَقُلتُ: صَدَقتَ يَرحَمُكَ اللّهُ، أرَدتُ أن أعِظَكَ فَوَعَظتَني.۱

1.. الكافي: ج۵ ص۷۳ ح۱.

  • نام منبع :
    حکمت نامه سالمند (و اندرزنامه جوان)
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری با همکاری محمدحسین صالح آبادی؛ مترجم: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1397
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4294
صفحه از 362
پرینت  ارسال به