۱۴ / ۱۷
تلاش سالمند برای بینیازی از مردم
۳۹۶.امام صادق علیه السلام: محمّد بن منکدر مىگفت: من گمان نمىکردم علی بن الحسین (امام زین العابدین) علیه السلام جانشینى برتر از خود بنهد، تا آن که پسرش محمّد بن علی (امام باقر) علیه السلام را دیدم و خواستم بدو پند دهم؛ ولى او مرا پند داد.
دوستانش به منکدر گفتند: او به چه چیزى تو را پند داد؟
گفت: در ساعات گرم روز به یکى از مناطق مدینه رفتم. محمّد بن علی (امام باقر علیه السلام) ـ که مردى تنومند و سنگین بود ـ مرا دید. او به دو غلام سیاه یا دو برده تکیه کرده بود. با خود گفتم: سبحان اللّٰه! در این ساعت، بزرگى از بزرگان قریش، در طلب دنیاست! خوب است او را اندرز دهم. به او نزدیک شدم و سلام کردم. او در حالى که عرق مىریخت، به تندى جواب سلام مرا داد. گفتم: خدا حالت را نیکو گردانَد! بزرگى از بزرگان قریش، در این ساعت در طلب دنیاست! هیچ مىدانى اگر در این وضع، مرگ تو فرا رسد، چه مىکنى؟
فرمود: «اگر مرگم در این وضع فرا رسد، در حالى فرا رسیده است که من در حال فرمانبرى از خداوند عزّ و جل هستم و با این فرمانبرى، خود و خانوادهام را از نیاز به تو و مردم باز مىدارم. من از این مىهراسم که اگر مرگم در حال معصیت خدا رسد، چه کنم!».
گفتم: خدا بر تو رحمت آورَد! راست مىگویى. من خواستم به تو پند دهم؛ ولی تو به من پند دادى.