لى شَفيعى إلَى اللّهِ عز و جل فِىالوُقوفِ عَلى قَضاءِ حاجَتى ؛ وهِىَ فَكاكُ رَقَبَتى مِنَ النّارِ، وَاصرِفنى فى مَوقِفى هذا بِالنُّجحِ، وبِما سَأَلتُهُ كُلَّهُ بِرَحمَتِهِ وقُدرَتِهِ.
اللّهُمَّ ارزُقنى عَقلاً كامِلاً، ولُبّاً راجِحاً، وقَلباً زاكِياً، وعَمَلاً كَثيراً، وأَدَباً بارِعاً، وَاجعَل ذلِكَ كُلَّهُ لى، ولا تَجعَلهُ عَلَىَّ، بِرَحمَتِكَ يا أرحَمَ الرّاحِمينَ».۱
۳ / ۲
زيارت دوم
سيد ابن طاووس، از صفوان الجمّال نقل كرده كه وى مىگويد: چون در خدمت امام جعفر صادق عليهالسلام به كوفه آمدم، در وقتى كه ايشان به نزد منصور دوانيقى مىرفت، در مكانى فرمود: «شتر را بخوابان كه اين قبر جدّم امير مؤمنان عليهالسلام است». من شتر را خوابانيدم. فرود آمد و غسل كرد و جامههاى خود را تغيير داد و فرمود: «آنچه من انجام مىدهم، تو هم انجام ده».
بعد از آن به جانب تلهاى نجف روانه شد و فرمود: «قدمها را كوتاه بردار و سر را به زير انداز كه همانا از براى هر قدمى كه برمىدارى، صدهزار حسنه در نامه عملت ثبت مىكنند و صدهزار گناه از برايت محو مىكنند و صدهزار درجه در بهشت از برايت بلند مىكنند و صدهزار حاجتت برآورده مىشود و مىنويسند از براى تو ثواب هر صدّيق و هر شهيدى كه مردهاند يا كشته شدهاند».
پس امام عليهالسلام روانه شد و من در خدمت ايشان با آرامش و وقار به راه افتادم، و تسبيح و تقديس و تهليل مىكرديم و مشغول ذكر خدا بوديم تا به تلها رسيديم.