یافت؟ و یا چگونه میتوان در شرایط سختِ تکلیف و وظیفهمندی، راضی بود و شادکامی را به دست آورد؟
شاید بتوان هر کدام از عوامل شادکامی از دیدگاه اسلام را به نوعی با الگوی لوبومیرسکی تطبیق داد؛ امّا آنچه مهم است این که الگوی وی ناظر به جریان زندگی و واقعیتهای آن تنظیم نشده و نمیتواند برای موقعیتهای عینی در زندگی، راهکار ارائه نماید. البته نوعی طبقهبندی در عوامل شادکامی را نشان میدهد که از این جهت، با توجّه به ویژگیای که دارد ـ تفکیک عوامل ثابت از غیر ثابت و عوامل مادی از عوامل اخلاقی و تعیین سهم هر عامل بویژه برتری سهم عوامل اختیاری بر عوامل محیطی در گروه عوامل غیر ثابت ـ، یک امتیاز به شمار میرود؛ امّا به هر حال، مطابق با جریان زندگی نیست.
الگوی اسلامیِ شادکامی، منطبق بر واقعیتهای زندگی است و از این جهت که با جریان زندگی هماهنگ است و تمام ابعاد آن را پوشش میدهد، بر دیگر نظریهها برتری دارد. الگوی اسلام، هم ناظر به بُعد هیجانی است و هم ناظر به روال زندگی که بخشی از آن، حوادث (خوشایند و ناخوشایند) و بخش دیگر آن، وظایف و تکالیف (باید و نباید) است. در بُعد هیجانی، نشاط و شادابی زندگی را تأمین میکند و در بُعد روال زندگی، رضامندی را؛ و بدین شکل، شادکامی تحقّق مییابد.
خامساً در بخش مداخلهها نیز نکات جالبی وجود دارد. لوبومیرسکی علاوه بر مداخلههایی که سلیگمن نیز از آنها استفاده کرده، مداخلههای دیگری را نیز به کار برده که یکی از آنها «تصوّر بهترین وضعیت» است. پایه این برنامه بر همان چیزی است که در بحث رضامندی در دوران خوشایند به آن اشاره کردیم. محور رضامندی در این دوران، داشتههای زندگی و برخورداری از امکانات لازم و توجّه به آنهاست. این برنامه نیز بر همین محور استوار است. فقط این برنامه به جای توجّه به داشتههای موجود، از تصوّر داشتههای موهوم استفاده میکند و اساس آن بر تخیّل است، نه واقعیت. در باره این تحقیق، گزارش شده که نتیجه این مداخله، بهتر از نتیجه مداخله مبتنی بر نعمتشماری بوده است. دلیل آن روشن است؛ زیرا در نعمتشماری، فرد بر اساس واقعیتها عمل میکند؛ امّا در این مداخله، بر اساس تخیّل و آرزو، وضعیتی را برای خود تصوّر مینماید که قطعاً بهتر از