نتایج این مطالعه نشان داد که در هفته اوّل پس از آزمون، شرکتکنندگان گروه دیدار تشکّر، شادمانتر بودند و افسردگی کمتری در مقایسه با دیگر گروهها داشتند. به گزارش سلیگمن و همکارانش در حقیقت، شرکتکنندگان این گروه، بیشترین تغییرات مثبت را در کلّ مطالعه داشتند. این وضعیت، در پیگیریِ یک هفته و یک ماه بعد هم ادامه داشت؛ امّا در پیگیریِ سه ماهه (یعنی سه ماه بعد از اجرای تمرینها)، شرکتکنندگان گروه یادشده، در مقایسه با نمرات شادمانی و افسردگی خطّ پایه خود، شادمانتر نبودند و افسردگی کمتری هم نداشتند. در حقیقت میتوان نتیجه گرفت که دیدار تشکّرآمیز در کوتاهمدّت، افراد را شادمانتر و افسردگی آنها را کمتر میکند. شاید از همین روست که در آموزههای دینی بر شُکر مدام تأکید میشود؛ نکتهای که نیازمند تحقیق است.
بر اساس گزارش محقّقان، شرکتکنندگانی که در گروه «سه مسئله خوب» حضور داشتند، در ماه اوّل پس از آزمون، اثرات ثمربخش اجرای تمرین را گزارش دادند. این عدّه در پیگیری یک ماه بعد، هم شادمانتر بودند و هم افسردگی کمتری در مقایسه با زمان خطّ پایه خود داشتند. ضمن آن که این شرایط در پیگیری سه ماهه و شش ماهه همچنان پایدار بود.
همچنین در باره دو تمرین آموزشی دیگر یعنی استفاده از توانمندیها به روش نو و شناسایی توانمندیها با بررسی یافتهها، نتیجه گرفتهاند که استفاده از توانمندیها به روشی نو، هر چند اثرات آنی کمتری در زمینه شادمانی در مقایسه با گروهِ سه امر خوب داشت، ولی شرکتکنندگان در این گروه هم در مرحله پس از آزمون (اجرای تمرین)، نسبت به خطّ پایه، شادمانتر شدند و کمتر افسرده بودند. شناسایی توانمندیها نیز در مرحله بلافاصله پس از اجرای تمرین، اثربخش بود.
اما محقّقان در مورد تمرین آخر (بهترین حالت فردی)، نتیجهگیری کردهاند که این فن، چندان اثربخشی نداشته. بنا بر این، آن را از بسته آموزشی، حذف کردند.۱
داک ورث و همکاران، در نتیجهگیری از این مطالعه گسترده، به یافته جالبی رسیدهاند. آنان مینویسند: «در مرحله آنی پس از آزمون، حتّی اعضای گروه گواه هم شادتر بودند و