و در الگوهای این محقّقان، لذّت و هیجان مثبت. لازم به یادآوری است که محقّق، بر اساس مطالعات اوّلیه خود، در آغاز الگوی آرگایل را سه مؤلّفهای میشناخت و پیش از بررسیهای دقیقتر در الگوی وی و دست یافتن به الگوی دو مؤلّفهایِ آلان کار، به این نتیجه رسیده بود که الگوی شادکامی در اسلام، دو مؤلّفهای و مرکّب از نشاط و رضامندی (با تعریف اسلامیاش) است. از این رو، دستیابی به این الگو بدون سوگیری از الگوهای دیگران بوده است.
دوم. این نظریه، از یک سو لذّت نظریه لذّتگرایان را دارد و از سوی دیگر، از آن جا که وی لذّت را مربوط به بُعد هیجانی انسان میداند و بر تأمین هیجانات مثبت تأکید دارد، با نظریه هیجانهای مثبت نیز هماهنگ است؛ امّا شادکامی را منحصر به آن نمیداند و بر این باور است که شادکامی، گذشته از لذّت، به عناصر دیگری هم نیاز دارد و این یک تغییر و پیشرفت به شمار میرود. وی در بُعد رضامندی، آن را یک مسئله شناختی میداند و هر چند عوامل عینی را در رضامندی بیتأثیر نمیداند، با این حال، بر عوامل غیر عینی، تأکید جدّی دارد که از این جهت نیز با نظریه بهزیستی روانی، همسوست.
سوم. مؤلّفه شادی و لذّت، با آن چیزی که بر اساس مطالعات اسلامی از آن به عنوان «نشاط» یاد کردیم، بسیار نزدیک است. البته نشاط، با لذّت متفاوت است. در بحث لذّت، این گروه از روانشناسان، بیشتر بر لذّتهای حسّی تأکید دارند؛ امّا نشاط، امری غیر از لذّت حسّی است. همان گونه که پیشتر گذشت، آنچه در بُعد هیجانی، شادکامی به آن نیاز دارد، سرزندگی، فعّال بودن و برانگیختگی است که ضدّ خمودی و کسلی است. این حالت، با لذّت به دست میآید؛ امّا منحصر در لذّتهای مادّی و حسّی نیست و لذّتهای متعالی و معنوی را نیز شامل میشود. این موضوع را به صورت مفصّل در فصل ششم این بخش بحث کردیم. در این بحث، ممکن است که هماهنگیهای زیادی بین این دو نظریه، وجود داشته باشد؛ امّا در باره حدّ و مرزهای آنها نیز ممکن است اختلافاتی وجود داشته باشد.
چهارم. در تأمین شادی و لذّت، گاه بر عواملی تأکید میکنند که جزء محدودیتهای دین به شمار میروند؛ مانند مشروبات الکلی، روابط جنسی، رقص مختلط و.... بحث مربوط به این بخش، همان است که در بررسی نظریه لذّتگرایی بیان نمودیم. اسلام با لذّت