صفات فردی مثبت» میدانند. لذا معتقدند که کار روانشناسی مثبتگرا «مطالعه علمی این امور و نهادهای تسهیل کننده رشد آنها» است.۱
از آنچه گذشت، روشن میگردد که هر چند در باره روانشناسی مثبتگرا تعریفهای گوناگونی ارائه شده، با اینحال، همگی دو رکن دارند: یکی محور روانشناسی مثبتگرا و هدف آن؛ دیگری نوع کاری که در باره آن انجام میشود. در باره رکن نخست میتوان گفت که با همه تفاوت تعبیرها، محور روانشناسی مثبتگرا «نکات مثبت انسان و حیات انسانی» است که یک تغییر نگرش در روانشناسی بهشمار میرود و با تعبیرهایی مانند: «رفتار رضایتبخش سازگارانه، خلّاقانه و عاطفی»، «امور درست زندگی از تولّد تا مرگ»، «فضایل و نقاط قوّت افراد عادی»، «شرایط مثبت زندگی»، «رشد، شکوفایی و عملکرد بهینه» و «تجربهها و صفات فردی مثبت» بیان شده است. در باره رکن دوم نیز میتوان گفت که کار روانشناسی مثبتگرا ـ همانند هر دانش دیگری ـ «مطالعه علمیِ» امور یاد شده است که با تعبیرهایی مانند: «به کارگیری نظریهها، پژوهشها و فنون مداخلهای»، «مطالعه شرایط و فرایندهای دخیل» و «بررسی عوامل» بیان شده است.
مجموعه این مسائل، برخی را بر این باور ساخته که روانشناسی مثبتگرا را میتوان «مطالعه علمی تجارب و عواطف مثبت آدمی، توانمندیها و فضیلتهای شخصی و خشنودی و شادکامی۲ (سعادتمندی) آدمیان» تعریف کرد.۳
۲. شادکامی در روانشناسی مثبتگرا
واژه Happiness در انگلیسی را میتوان به دو معنا به کار بُرد: یکی شادی است که در این صورت، از هیجان مثبت در زمان حال سخن گفتهایم. دیگری، شادکامی و سعادتمندی است که در این معنای اخیر، شادکامی، با خشنودی و رضایت از زندگی مترادف است و به نظر میرسد آنچه در روانشناسی مثبتگرا از آن بحث میشود، این