جمعبندی
از آنچه گذشت، روشن شد که محرومیت در متون دینی، با واژههای گوناگونی بیان شده است. برخی از این متون با واژه «حرمان» مطرح شدهاند. بر اساس این روایات، محرومیت یعنی: استفاده نکردن از «خَیر مال» (نه خودِ مال)، کسب نکردن «بهرههای آخرت» و «بهرههای ماه مبارک رمضان و مغفرت در این ماه و شبهای قدر»، «فقدان عقل»، «وصیت نکردن»، «فقدان رفق و مدارا در روابط اجتماعی» و «از دست دادن پاداش صبر».
برخی دیگر از مصادیق، در واژه «غبن» بیان شدهاند. در این متون، از اموری مانند: «صَرف عمر در غیر طاعت خدا»، «سرگرم شدن به دنیا و غفلت از آخرت»، «فروختن بهشت به گناه»، «بازماندن از امور عبادی مانند نماز شب» و «از دست دادن دین» به عنوان مصادیق غبن، یاد شده است. بنا بر این، مغبون واقعی کسی است که دین خود را به دنیا بفروشد و از خداوند متعال و آخرت خود، غافل شود، نه کسی که دنیا را از دست داده باشد. علّت آن نیز این است که هستیِ انسان با خدا و دین او پیوند خورده است. لذا ترک خدا و دین، به معنای از دست دادنِ «خود» است.
معنا و مفهوم محرومیت را در آیات و روایات «خُسران» نیز میتوان مشاهده نمود. در این متون، موارد گوناگونی بیان شده است. یکی از مهمترین آنها «خودزیانی» است که در آن، انسان، نه مال و ثروت، و حتّی سلامتی و امنیت؛ بلکه همه هستیِ انسانیِ خود را از دست میدهد. دیگری «آخرتزیانی» است. واقعیت این است که فراوانیِ دنیا به کاستیِ آخرت و کاستیِ دنیا به فراوانیِ آخرت منجر میشود. این از قوانین زندگی دنیاست. بنا بر این، دو الگو در این باره خواهیم داشت: یکی «سود دنیا ـ زیان آخرت» و دیگری «زیان دنیا ـ سود آخرت» که زیان دنیا، سود آخرت را به دنبال دارد و زیان واقعی، زیان آخرت را.
بخش دیگر مصادیق، در روایات «مصیبت» وارد شدهاند. در روایات، به عنوان یک قاعده، مطرح شده است که هر آنچه به مؤمن برسد و او از آن ناخرسند باشد، «مصیبت» است. از این رو، اموری همچون: ترس و ناامنی، فقر و گرسنگی، کاستیِ مال، جان و محصولات، وحتّی اموری همچون خاموش شدن چراغ در شب و پاره شدن بند کفش، مصیبت شمرده شدهاند. از سوی دیگر، فقدان امور غیرمادی را نیز مصیبت دانستهاند. برخی