459
الگوی اسلامی شادکامی با رویکرد روان شناسی مثبت گرا (ویراست دوم)

ابن منظور، شکُر را به شناخت احسان و منتشر کردن آن، و مقابله نعمت با قول و فعل و نیّت معنا کرده و اطلاق آن بر خداوند را به معنای رشد عمل اندک نزد خداوند و چند برابر شدن پاداش می‏داند. وی همان دیدگاه‏ها در باره حیوان شکور، و حیوان شیری را بیان کرده است.۱

زبیدی علاوه بر آنچه دیگران گفته‏اند، بیان می‏دارد که خضوع یا اعترافِ آمیخته با خضوع، جزء معنای شُکر است.۲

اما دانشمندان و اندیشمندان نیز همین معانی را برای شکر بیان کرده‏اند؛ فقط ملّاصدرا۳ و امام خمینی رحمه الله۴ سرور و شادمانی را نیز در تعریف شُکر افزوده‌اند.

1.. الشُّکْرُ: عِرْفانُ الإِحسان و نَشْرُه، و هو الشُّکُورُ أَیضاً. قال ثعلب: الشُّکْرُ لا یکون إِلَّا عن یدٍ، و الحَمْدُ یکون عن ید و عن غیر ید، فهذا الفرق بینهما. و الشُّکْرُ من اللّه: المجازاة و الثناء الجمیل، ... و الشَّکُور: من صفات اللّٰه ـ جل اسمه ـ ، معناه: أَنه یزکو عنده القلیلُ من أَعمال العباد فیضاعف لهم الجزاء، ... و الشُّکْرُ: مقابلة النعمة بالقول و الفعل و النیة، فیثنی على المنعم بلسانه و یذیب نفسه فی طاعته و یعتقد أَنه مُولِیها؛ و هو من‏ شَکَرَتِ‏ الإِبل‏ تَشْکُر إِذا أَصابت مَرْعًى فَسَمِنَتْ علیه. ... و الشَّکِرَةُ و المِشْکارُ من الحَلُوباتِ: التی تَغْزُرُ على قلة الحظ من المرعى. ... و الشُّکْرانُ‏: خلاف الکُفْرانِ. و الشَّکُور من الدواب: ما یکفیه العَلَفُ القلیلُ، و قیل: الشکور من الدواب الذی یسمن على قلة العلف کأَنه‏ یشْکُرُ و إِن کان ذلک الإِحسان قلیلًا، و شُکْرُه‏ ظهورُ نمائه و ظُهُورُ العَلَفِ فیه؛ ... والشَّکِرَةُ و المِشْکارُ من الحَلُوباتِ: التی تَغْزُرُ على قلة الحظ من المرعى (لسان العرب ج ۴، ص ۴۲۳).

2.. الشُّکْرُ، بالضَّمّ: عِرْفانُ الإِحْسَانِ و نَشْرُه‏، و هو الشُّکُورُ أَیضاً، أَو لا یکُونُ‏ الشُّکْرُ إِلّا عَنْ یدٍ، و الحَمْدُ یکونُ عن یدٍ و عن غَیرِ یدٍ، فهذا الفَرْقُ بینهما ... و قیل: الشُّکْرُ مقلوبُ الکَشْرِ، أَی الکَشْفِ، و قیل: أَصلُه من عَینٍ‏ شَکْرَى‏ أَی مُمْتَلِئَةٍ، و الشُّکْرُ على هذا: الامتِلاءُ من ذِکْرِ المُنْعِم [علیه‏]. و الشُکْرُ على ثلاثة أَضْرُبٍ: شُکْر بالقَلْبِ، و هو تَصَوُّرُ النِّعْمَة، و شُکْر باللسان، و هو الثَّنَاءُ على المُنْعِم، و شُکْر بالجَوَارِحِ‏، و هو مکافَأَةُ النِّعْمَةِ بقدرِ استحقاقِه.
و قالَ أَیضاً: الشُّکْرُ مَبْنِی على خَمْسِ قَوَاعِدَ: خُضُوع‏ الشّاکِرِ للمَشْکُورِ، و حُبّه له، و اعترافه بنِعْمتِه، و الثَّنَاء علیه بها، و أَن لا یسْتَعْمِلَها فیما یکْرَه، هذه الخَمْسَة هی أَساسُ‏ الشُّکْرِ، و بناؤُه علیها، فإِن عَدِمَ منها واحدَة اختَلّت قاعدةٌ من قواعَد الشُّکْرِ، و کلّ من تَکَلَّمَ فی‏ الشُّکْرِ فإِن کلامَه إِلیها یرْجِعُ، و علیها یدُورُ، فقیلَ مَرَّةً: إِنّه الاعترافُ بنِعْمَة المُنْعِم على وَجْهِ الخُضُوعِ. و قیل الثَّنَاءُ على المُحْسِن بذِکْرِ إِحسانِه، و قیل: هو عُکُوفُ القَلْبِ على مَحَبَّةِ المُنْعِمِ، و الجَوَارِحِ على طاعَتهِ، و جَرَیان اللّسَانِ بذِکْرِه و الثَّنَاء علیه، و قیل: هو مُشَاهَدَةُ المِنَّةِ و حِفْظُ الحُرْمَةِ (تاج العروس، ج‏۷، ص ۴۸).

3.. شرح اُصول الکافی (ملاصدرا)، ج ۱، ص ۳۵۰.

4.. چهل حدیث، ۳۴۳.


الگوی اسلامی شادکامی با رویکرد روان شناسی مثبت گرا (ویراست دوم)
458

شکر و حمد، شکر را اعتراف به نعمت از باب تعظیم مُنعم دانسته است.۱

ابن فارس، بر خلاف رویه‏ای که دارد، چهار ریشه برای این لغت بیان کرده است و گویا نتوانسته است میان آنها وجه مشترک پیدا کند: اوّلی را «ستایش کردن» کسی می‏داند که کار نیکی در حق انسان انجام داده است. در همین ریشه، بیان می‏دارد که از نظر برخی، حقیقت شکر، رضایت به اندک است و هنگامی «فرس شکور» گفته می‏شود که علف کم، او را کفایت کند. ریشه دوم را «پر شدن» می‏داند که وقتی در باره حیوانات شیری به کار می‏رود، یعنی پس از بهره‌مندی از چراگاه پستان‌هایشان و پر از شیر شده‏اند و وقتی در باره درخت به کار می‏رود، به معنای فراوانیِ میوه آن است. ریشه سوم، در باره جوانه‏هایی است که از کنار گیاهان می‏روید و ریشه چهارم، «نکاح» است.۲

به نظر می‏رسد ترکیبی از معنای اول و دوم می‏تواند معنای اصلی این واژه باشد. راغب، شکر را به معنای تصوّر نعمت و اظهار آن می‌داند و حیوان شکور را حیوانی معرفی می‌کند که فربهی آن، آشکار است، و به عقیده برخی، معنای اصلی آن، از امتلاء و پر شدن است.۳

ابن اثیر معتقد است شکر به معانی مقابله نعمت با قول و فعل و نیّت است و اطلاق آن بر خداوند متعال، به معنای رشد و چند برابر شدن اعمال اندک نزد اوست و البته ریشه آن، از چریدن حیوان و فربه شدن است.۴

1.. أن الشکر هو الاعتراف بالنعمة على جهة التعظیم للمنعم، و الحمد الذکر بالجمیل على جهة التعظیم المذکور به أیضا و یصح على النعمة و غیر النعمة، و الشکر لا یصح الا على النعمة (الفروق فی اللغة، ص ۳۹).

2.. الشین و الکاف و الراء أصولٌ أربعة متباینةٌ بعیدة القیاس. فالأول: الشُّکر: الثَّناء على الإنسان بمعروف یولِیکَهُ. و یقال إنّ حقیقة الشُّکر الرِّضا بالیسیر. یقولون: فرسٌ‏ شَکور، إذا کفاه لسِمَنِه العلفُ القلیل...
و الأصل الثانى: الامتلاء و الغُزْر فى الشى‏ء. یقال حَلُوبة شَکِرَةٌ إذا أصابت حَظًّا من مرعًى فغَزُرت. و یقال: أشکر القومُ، و إنهم لیحتلبون‏ شَکِرَةً، و قد شَکِرت‏ الحَلُوبة. و من هذا الباب: شَکِرَت‏ الشّجرةُ، إذا کثُر فیئُها.
و الأصل الثالث: الشَّکیر من النبات، و هو الذى ینبُت من ساق الشَّجرة، و هى قُضبان غضّة. و یکون ذلک فى النَّبات أوّلَ ما ینبُت.
و الأصل الرابع: الشَّکْر، و هو النِّکاح. و یقال بل‏ شَکْر المرأةِ: فَرْجها (معجم مقاییس اللغة، ج‏۳، ص ۲۰۷).

3.. الشُّکْرُ: تصوّر النّعمة و إظهارها، قیل: و هو مقلوب عن الکشر، أی: الکشف، و یضادّه‏ الْکُفْرُ، و هو: نسیان النّعمة و سترها، و دابّة شکور: مظهرة بسمنها إسداء صاحبها إلیها، و قیل: أصله من عین‏ شَکْرَى‏، أی: ممتلئة، فَالشُّکْرُ على هذا هو الامتلاء من ذکر المنعم علیه (مفردات الفاظ القرآن، ص ۴۶۱).

4.. فى أسماء اللّٰه تعالى «الشَّکُورُ» هو الذى یزکو عنده القلیل من أعمال العباد فیضاعف لهم الجزاء، فَشُکْرُهُ‏ ←→ لعباده مغفرته لهم ... و الشُّکْرُ: مقابلة النّعمة بالقول و الفعل و النیة، فیثنى على المنعم بلسانه، و یذیب نفسه فى طاعته، و یعتقد أنه مولیها، و هو من‏ شَکِرَتِ‏ الإبل‏ تَشْکَرُ: إذا أصابت مرعى فسمنت علیه (النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج‏۲، ص۴۹۳).

  • نام منبع :
    الگوی اسلامی شادکامی با رویکرد روان شناسی مثبت گرا (ویراست دوم)
    سایر پدیدآورندگان :
    عبّاس پسنديده
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    سوم
تعداد بازدید : 69321
صفحه از 839
پرینت  ارسال به