از آنچه گذشت، معلوم شد که بر اساس منابع اسلامی، باور به توحید، عامل اساسی شادکامی است. این، ترسیم کلّیای بود که در بخشی از متون، وارد، شده بود و به صورت کلّی، نقش ایمان را در شادکامی بیان میکردند. اکنون باید دید این توحیدباوری، در «مؤلّفهها»ی شادکامی چگونه تجلّی مییابد و با چه ساز و کاری شادکامی را محقّق میسازد.
۴. مبانی شادکامی
تا کنون، ابعاد اصلی الگوی اسلامی شادکامی را بیان کردیم؛ این که شادکامی، ساختاری دو بُعدی دارد (خیر و سرور) و احساس شادکامی، دو مؤلفهای اساسی است (رضامندی و نشاط) که یکی مربوط به ابعاد و حوزههای زندگی (تقدیر الهی، معیشت، روابط و سیاست) و دیگری مربوط به بُعد هیجانی آن است (لذّت مادی و معنوی). همچنین گفتیم که زندگی موحّدانه، الگوی شادکامی از دیدگاه اسلام است. این الگو، بر اساس ساختار شادکامی، مبتنی بر دو اصل اساسی است: «خیرباوری» که رضامندی را و «لذّتبری» که نشاط را به ارمغان میآورند. اکنون نوبت آن است که به بررسی مبانی آن بپردازیم. در این بحث، سؤال این است که مبانی این الگو چیست و ابعاد گوناگون آن ریشه در چه چیزهایی دارند؟
پیش از بیان مبانی باید توجه نمود که شادکامی، همانند هر امر دیگری، یک حقیقت وجودی است و از یک منظر، دارای دو بعد تکوینی و تشریعی است. بر همین اساس باید به دو اصل اساسی توجّه کرد:
اصل اوّل: مربوط به «بُعد تکوینی شادکامی» است و رویکرد «هستیشناختی» دارد. هستی به طور کلّی و از جمله انسان و زندگیِ او، پیرو یک سری سنن و قوانین خاص است که از آن به «واقعیتهای هستیشناختی» یاد میکنیم. آنچه به بحث ما مربوط میشود، واقعیتهای خداشناختی، انسانشناختی، دنیاشناختی و دینشناختی است. قوانین و سنن حاکم بر هستی، فقط شامل امور تکوینی و سختافزاری (طبیعت) نمیشود. امور نرمافزاری (مانند شادکامی) نیز حقیقتی طراحی شدهاند و قوانین و سنن خاص خود را دارند. هدف این قوانین نیز تأمین سعادت واقعی و شادکامیِ پایدار آدمی است. آنچه مهم است،