۳ / ۳
دیدار خدا با بدن زخمی!
فاضل ارجمند جناب حجة الاسلام و المسلمین سید موسی موسوی۱ سه خاطره هم از شهدا نقل کرد که ملاحظه میفرمایید:
سال آخر عمر بابرکت عارف ناسک شهید آیة الله سید عبدالحسین دستغیب بود. بنده به لحاظ معضلات خاصّی که در کردستان پیش آمده بود _ از جمله استانداری وابسته به حزب جمهوری منصوب شده بود که در منطقه با جمع ما و نیروهای نظامی و انتظامی ناهماهنگ بود و هر چه هم به بالا منتقل میکردیم، مؤثر واقع نمیشد و همچنان برخی از بزرگان کشور از ایشان حمایت میکردند _ ، تصمیم گرفتم مطلب را به حضرت امام رحمه الله منتقل کنم.
وقتی هماهنگ شد و خدمت حضرت امام رسیدم، هم حیا کردم و هم در محضر ایشان از طرح این مسائل پشیمان شدم. لذا مصمّم شدم حل مشکلات را از راههای دیگری پیگیری کنم.
چون از نظر روحی به شدت متأثر شده بودم، به نظرم رسید با ارادت و ارتباط ویژهای که با آیة الله دستغیب داشتم، به شیراز رفته و به محضر قدسی ایشان برسم، شاید مقداری آرام بگیرم.