395
علم و حكمت جلد اوّل

۱۱۰۰.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آنچه را رها كرده ام ، واگذاريد . آنچه پيشينيان شما را هلاك كرد ، پرسيدن و اختلاف آنها با پيامبرانشان بود پس هرگاه شما را از چيزى باز داشتم ، از آن دورى كنيد و هرگاه به كارى فرمان دادم ، به اندازه توان خود آن را انجام دهيد .

۱۱۰۱.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر نبود كه بنى اسرائيل گفتند : «و بى گمان اگر خدا بخواهد ، ما ره يافتگانيم» ، هرگز به مقصود نمى رسيدند و اگر آنان گاوى از ميان گاوها مى گرفتند و آن را ذبح مى كردند ، كفايتشان مى كرد؛ ولى آنها سخت گرفتند ، پس خدا هم بر آنها سخت گرفت .

۱۱۰۲.امام رضا عليه السلام :مردى از بنى اسرائيل يكى از خويشان خود را كشت و جسدش را بر سر راه برترين خاندان بنى اسرائيل افكند . سپس به خون خواهيش آمد . به موسى عليه السلام گفتند : كه فلان خاندان فلانى را كشته اند . ما را از قاتلش آگاه كن .
فرمود : ماده گاوى برايم بياوريد . «گفتند : آيا ما را به ريشخند مى گيرى؟ فرمود : به خدا پناه مى برم از اينكه از نادانان باشم» . اگر آنان هر گاوى را قصد مى كردند كفايتشان مى كرد؛ ولى سخت گرفتند . خدا هم بر آنان سخت گرفت . «گفتند : پروردگار خود را بخوان تا براى ما روشن كند كه آن چگونه است ، گفت : خداوند مى فرمايد : آن ماده گاوى است نه پير و از كار افتاده و نه تازه سال ـ يعنى نه كوچك و نه بزرگ ـ ميان اين دو» . اگر آنان هر گاوى را قصد مى كردند كفايتشان مى كرد؛ ولى سخت گرفتند . خدا هم بر آنان سخت گرفت . «گفتند : پروردگارت را بخوان تا براى ما روشن كند كه رنگش چگونه است؟ گفت : خداوند مى فرمايد: آن ماده گاوى است زرد روشن كه رنگش مايه سرور بينندگان مى گردد» .
اگر آنها هر گاوى را قصد مى كردند كفايتشان مى كرد؛ ولى سخت گرفتند . خدا هم بر آنها سخت گرفت . «گفتند : پروردگارت را بخوان تا براى ما روشن كند كه آن چگونه است؟ ماده گاو بر ما مشتبه شده است و بى گمان اگر خدا بخواهد ما ره يافتگانيم . گفت : خداوند مى فرمايد : آن ماده گاوى است كه نه رام است تا زمين را شخم زند و نه كشتزار را آبيارى كند . سالم است و هيچ لكّه اى در آن نيست . گفتند : اكنون حقّ مطلب را آوردى» .
پس به جستجويش پرداختند و آن را نزد جوانى از بنى اسرائيل يافتند . جوان گفت : آن را نمى فروشم جز در برابر آنكه پوستش را پر از طلا كنيد . پس نزد موسى عليه السلام آمدند و مطلب را برايش گفتند . فرمود : آن را بخريد ، پس آن را خريدند و آوردند . حضرت به ذبحش فرمان داد . سپس دستور داد كه تا با دُم آن به جسد مرده بزنند . چون چنين كردند ، مقتول زنده شد و گفت : اى پيامبر خدا! پسر عمويم مرا كشته است ، نه آنكه متهم به قتل من شده است . بدين وسيله قاتلش را شناختند .
سپس پيامبر خدا موسى بن عمران عليه السلام به يكى از يارانش فرمود : اين ماده گاو داستانى دارد . وى گفت : آن چيست؟ فرمود : جوانى از بنى اسرائيل به پدرش مهربان و نيكوكار بود . روزى گوساله اى يك ساله خريد و نزد پدرش آمد ، ولى كليدها را زير سر پدرش ديد و چون بيدار كردنش را ناخوش داشت ، از خريد آن منصرف شد . پس پدرش بيدار شد و پسر او را آگاه كرد . پدرش گفت : آفرين اين ماده گاو را به جاى آنچه از دستت رفته است بگير . سپس پيامبر خدا موسى بن عمران به صحابى اش فرمود : بنگر كه نيكى با اهلش چه مى كند


علم و حكمت جلد اوّل
394

۱۱۰۰.عنه صلى الله عليه و آله :دَعوني ما تَرَكتُكُم ، إنَّما أهلَكَ مَن كانَ قَبلَكُم سُؤالُهُم واختِلافُهُم عَلى أنبِيائِهِم ، فَإِذا نَهَيتُكُم عَن شَيءٍ فَاجتَنِبوهُ ، وإذا أمَرتُكُم بِأَمرٍ فَأتوا مِنهُ مَا استَطَعتُم ۱ .

۱۱۰۱.عنه صلى الله عليه و آله :لَولا أنَّ بَني إسرائيلَ قالوا : «و إنّا إن شاءَ اللّهُ لَمُهتَدونَ ۲ » ما اُعطوا أبَدًا ، و لَو أنَّهُمُ اعتَرَضوا بَقَرَةً مِنَ البَقَرِ فَذَبَحوها لَأَجزَأَت عَنهُم ، ولكِنَّهُم شَدَّدوا فَشَدَّدَ اللّهُ عَلَيهِم ۳ .

۱۱۰۲.الإمام الرضا عليه السلام :إنَّ رَجُلاً مِن بَني إسرائيلَ قَتَلَ قَرابَةً لَهُ ثُمَّ أخَذَهُ و طَرَحَهُ عَلى طَريقِ أفضَلِ سِبطٍ مِن أسباطِ بَني إسرائيلَ ، ثُمَّ جاءَ يَطلُبُ بِدَمِهِ ، فَقالوا لِموسى عليه السلام : إنَّ سِبطَ آلِ فُلانٍ قَتَلوا فُلانًا ، فَأَخبِرنا مَن قَتَلَهُ ؟ قالَ : اِيتوني بِبَقَرَةٍ ، «قالوا أ تَتَّخِذُنا هُزُوًا قالَ أعوذُ بِاللّهِ أن أكونَ مِنَ الجاهِلينَ ۴ » ، ولَو أنَّهُم عَمَدوا إلى أيِّ بَقَرَةٍ أجزَأَتهُم ولكِن شَدَّدوا فَشَدَّدَ اللّهُ عَلَيهِم ، «قالُوا ادعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّن لَنا ما هِيَ قالَ إنَّهُ يَقولُ إنَّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ و لا بِكرٌ ۵ » ـ يعني لا صَغيرَةٌ ولا كَبيرَةٌ ـ «عَوانٌ بَينَ ذلِكَ ۶ » ، ولَو أنَّهُم عَمَدوا إلى أيِّ بَقَرَةٍ أجزَأَتهُم ، ولكِن شَدَّدوا فَشَدَّدَ اللّهُ عَلَيهِم ، «قالُوا ادعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّن لَنا ما لَونُها قالَ إنَّهُ يَقولُ إنَّها بَقَرَةٌ صَفراءُ فاقِعٌ لَونُها تَسُرُّ النّاظِرينَ ۷ » ، ولَو أنَّهُم عَمَدوا إلى أيِّ بَقَرَةٍ لَأَجزَأَتهُم ، ولكِن شَدَّدوا فَشَدَّدَ اللّهُ عَلَيهِم ، «قالُوا ادعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّن لَنا ما هِيَ إنَّ البَقَرَ تَشابَهَ عَلَينا وإنّا إن شاءَ اللّهُ لَمُهتَدونَ * قالَ إنَّهُ يَقولُ إنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلولٌ تُثيرُ الأَرضَ و لا تَسقِي الحَرثَ مُسَلَّمَةٌ لا شِيَةَ فيها قالُوا الآنَ جِئتَ بِالحَقِّ ۸ » فَطَلَبوها ، فَوَجَدوها عِندَ فَتًى مِن بَني إسرائيلَ ، فَقالَ : لا أبيعُها إلاّ بِمِل ءِ مَسكِها ۹ ذَهَبًا ، فَجاؤوا إلى موسى عليه السلامفَقالوا لَهُ ذلِكَ ، فَقالَ : اِشتَروها ، فَاشتَرَوها وجاؤوا بِها ، فَأَمَرَ بِذَبحِها ، ثُمَّ أمَرَ أن يُضرَبَ المَيِّتُ بِذَنَبِها ، فَلَمّا فَعَلوا ذلِكَ حَيِيَ المَقتولُ ، وقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ ابنَ عَمّي قَتَلَني دونَ مَن يُدَّعى عَلَيهِ قَتلي ، فَعَلِموا بِذلِكَ قاتِلَهُ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ موسَى بنُ عِمرانَ عليه السلاملِبَعضِ أصحابِهِ : إنَّ هذِهِ البَقَرَةَ لَها نَبَأٌ ، فَقالَ : وما هُوَ ؟ قالَ : إنَّ فَتَىً مِن بَني إسرائيلَ كانَ بارًّا بِأَبيهِ وإنَّهُ اشتَرى تَبيعًا فَجاءَ إلى أبيهِ ورَأى أنَّ المَقاليدَ تَحتَ رَأسِهِ ، فَكَرِهَ أن يوقِظَهُ فَتَرَكَ ذلِكَ البَيعَ ، فَاستَيقَظَ أبوهُ ، فَأَخبَرَهُ ، فَقالَ لَهُ : أحسَنتَ ، خُذ هذِهِ البَقَرَةَ فَهِيَ لَكَ عِوَضًا لِما فاتَكَ ، قالَ : فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ موسَى بنُ عِمرانَ عليه السلام : اُنظُروا إلَى البِرِّ ما بَلَغَ بِأَهلِهِ ؟ ! ۱۰ .

1.صحيح البخاري : ۶/۲۶۵۸/۶۸۵۸ ، صحيح مسلم : ۴ / ۱۸۳۰ / ۱۳۳۷ ، سنن ابن ماجة : ۱ / ۳ / ۲ ، مسند ابن حنبل : ۳ / ۷۰ / ۷۵۰۴ وص ۱۹۰ / ۸۱۵۰ كلّها نحوه عن أبي هريرة .

2.البقرة : ۷۰ .

3.الدرّ المنثور : ۱ / ۱۸۹ نقلاً عن ابن أبي حاتم وابن مردويه عن أبي هريرة .

4.البقرة : ۶۷

5.البقرة : ۶۸

6.البقرة : ۶۹

7.البقرة : ۷۰

8.البقرة : ۷۱ .

9.المَسْكَ بسكون السينَ : الجِلْد (النهاية : ۴ / ۳۳۱) .

10.عيون أخبار الرضا عليه السلام : ۲ / ۱۳ / ۳۱ ، تفسير العيّاشي : ۱ / ۴۶ / ۵۷ وفيه «فَقالَ لِرَسولِ اللّه ِ موسَى عليه السلامبَعضُ أصحابِهِ» بدل «فَقالَ رَسولُ اللّه ِ موسَى بنُ عِمرانَ عليه السلام لِبَعضِ أصحابِهِ» وكلاهما عن أحمد بن محمّد بن أبي نصر البزنطي .

  • نام منبع :
    علم و حكمت جلد اوّل
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری شهری، با همکاری: رضا برنجکار، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 115804
صفحه از 443
پرینت  ارسال به