توضيحى درباره مبادى شناخت
از آيات و رواياتى كه در اين فصل گذشت ، معلوم مى شود كه در انسان سه مبدأ براى معرفت وجود دارد كه معارف و آگاهيهاى او به يكى از اين مبادى باز مى گردد :
۱ ـ حسّ
حواسّ ظاهر روزنه هايى هستند كه شناختهاى آغازين از هستى مربوط به آنهاست . اگر هر يك از اين روزنه ها مسدود شود ، شناخت ويژه آن ، از انسان سلب مى گردد؛ همچنانكه گفته شده است : «من فقد حسّا فقد علما؛ هركس حسّى را از دست بدهد ، دانشى را از دست داده است» .
۲ ـ عقل
عقل عبارت است از مركز شعور و ادراكى كه وظيفه آن تركيب ، تجزيه ، انتزاع ، تعميم و تعميق مفاهيمى است كه از طريق حواس به آن منتقل مى شود .
۳ ـ قلب
كلمه قلب در چهار معنى به كار رفته است : ۱ـ تلمبه خون ، ۱ ۲ـ عقل ۲ ،
۳ـ مركز معارف شهودى ، ۳ ۴ـ روح ۴ . در مباحث معرفت شناسى هنگامى كه قلب در كنار عقل به عنوان يكى از مبادى معرفت مطرح مىشود ، مقصود معناى سوم ـ يعنى مركز معارف شهودى ـ است .
نكته مهمى كه در بخش چهارم از اين فصل مورد توجه قرار گرفته ، آن است كه مبدأ و مصدر اصلى همه ادراكات و احساسات انسان ، روح اوست و مبادى سه گانه معرفت ـ حس ، عقل و قلب ـ در واقع به منزله راههايى است كه روح از طريق آنها با هستى ارتباط برقرار مىكند . بنابراين وقتى كه قلب در معناى دوم و يا سوم به كار مىرود ، در واقع در بُعدى از ابعاد خود يا مرتبهاى از مراتب خويش به كار رفته است ۵ .
1.نهج البلاغة : حكمت ۱۰۸ به «رگهاى دل اين آدمى پاره گوشتى آويزان است كه شگفتترين چيز در وجود اوست» . و بنگريد به لسان العرب : ۹ / ۳۲۶ .
2.كافى : ۱ / ۱۶ / ۱۲ امام كاظم عليهالسلام در اين حديث «قلب» را در آيه شريفه «إنّ في ذلك لذكرى لمن كان له قلب» به عقل تفسير كرده است .
3.بنگريد به : ص ۱۶۱ دل .
4.بنگريد به : سوره بقره : ۲۲۵ و ۲۸۳ ، ق : ۳۳ و شعراء : ۸۹ .
5.براى توضيح بيشتر بنگريد به : مبانى شناخت ، نوشته نگارنده .