فصل ششم : خاتم پيامبران
۶ / ۱
احتجاجهاى امام در نبوّت خاتم پيامبران۹
۳۱۵. التوحيد - به نقل از حسن بن محمّد نوفلى ، در بيان مناظره امام رضا عليه السلام با پيروان اديان و فرقههاى گوناگون - : جاثليق [به امام رضا] عليه السلام گفت : در باره پيامبرىِ عيسى عليه السلام و كتاب او ، چه مىگويى؟ آيا منكر چيزى از آن دو هستى؟
امام رضا عليه السلام فرمود : «من به پيامبرىِ عيسى عليه السلام و كتاب او و آنچه امّتش و حواريان را به آن بشارت داد ، ايمان دارم و به پيامبرىِ آن عيسايى كه به پيامبرىِ محمّد و كتاب او اقرار نداشته و امّتش را به آمدن او بشارت نداده ، كافرم» . جاثَليق گفت : آيا نه اين است كه ثابت شدن هر حكمى ، نياز به دو شاهد عادل دارد؟
امام عليه السلام فرمود : «چرا» . جاثليق گفت : پس دو شاهد عادل از غير همكيشان خود ، كه مسيحيت هم آنها را قبول داشته باشد ، بر نبوّت محمّد ، معرّفى كن . از ما نيز دو شاهد عادل از غير همكيشانمان بخواه .
امام رضا عليه السلام فرمود : «اينك ، سخن به انصاف گفتى ، اى مرد نصرانى! آيا شخص عادلى را كه نزد مسيح عيسى بن مريم عليه السلام ، [مقام و ]منزلتى داشت ، از من مىپذيرى؟» .
جاثَليق گفت : اين شخص عادل ، كيست؟ نامش را به من بگو .
امام عليه السلام فرمود : «نظرت در باره يوحنّا ديلمى چيست؟» .
جاثليق گفت : بَه بَه! از محبوبترين انسان در نزد مسيح ، نام بردى .
امام عليه السلام فرمود : «پس تو را به او سوگند مىدهم كه : آيا انجيل ، نگفته است كه : "يوحنّا گفت : مسيح ، مرا از دين محمّدِ عرب ، خبر داد و به من بشارت داد كه وى ، پس از او خواهد آمد و من هم ظهور او را به حواريان ، مژده دادم و آنها به او ، ايمان آوردند"؟» .
جاثَليق گفت : البتّه يوحنّا ، اين را از قول مسيح ، گفته و به پيامبرىِ مردى و نيز به اهل بيت و وصىّ او ، بشارت داده است ؛ ولى معيّن نكرده كه اين امر ، چه وقت رُخ خواهد داد؟ و آنها را برايمان نام نبرده است تا آنها را بشناسيم .
امام رضا عليه السلام فرمود : «اگر كسى را كه بتواند انجيل بخواند ، برايت بياوريم و او مطالب مربوط به محمّد و اهل بيت او و امّتش را برايت بخواند ، آيا به او ايمان مىآورى؟» .
جاثَليق گفت : نيكوست .
امام رضا عليه السلام به قِسطاس رومى گفت : «سِفر سوم انجيل را تا چه حد ، از حفظ دارى؟» .
قِسطاس گفت : كاملاً از حفظم .
امام عليه السلام رو به رأس الجالوت كرد و فرمود : «آيا تو انجيل نمىخوانى؟!» .
گفت : به جان خودم سوگند ، چرا!
امام عليه السلام فرمود : «پس به سِفر سوم بنگر . اگر در آن ، از محمّد و اهل بيت او و امّتش - كه درود خدا بر ايشان باد - ، ياد شده بود ، شهادت دهيد و اگر در آن از او يادى نشده بود ، شهادت ندهيد» .
آن گاه ، امام عليه السلام شروع به خواندن سِفر سوم كرد و چون به سخن از پيامبر صلى اللّه عليه و آله رسيد ، توقّف كرد و فرمود : «اى نصرانى! به حقّ مسيح و مادرش ، از تو مىپرسم كه آيا دانستى كه من ، عالِم به انجيل هستم؟» .
نصرانى گفت : آرى .
امام عليه السلام سپس سخنان مربوط به محمّد و اهل بيت او و امّتش را براى ما خواند و آن گاه فرمود : «چه مىگويى ، اى نصرانى؟! اين ، سخن عيسى بن مريم عليهما السلام است . اگر آنچه را انجيل مىگويد ، تكذيب كنى ، در واقع ، عيسى عليه السلام و موسى عليه السلام را تكذيب كردهاى و چنانچه اين مطالب را منكر شوى ، واجب القتل خواهى بود ؛ زيرا [در اين صورت] به پروردگارت و پيامبرت و كتابت ، كافر شدهاى» . جاثَليق گفت : آنچه را از انجيل كه برايم روشن شده باشد ، انكار نمىكنم و بِدان ، اقرار دارم .
امام رضا[ عليه السلام به حاضران] فرمود : «شاهد باشيد كه اقرار كرد» .
سپس فرمود : «اى جاثَليق! هر سؤالى به نظرت مىرسد ، بپرس» . جاثَليق گفت : مرا از شمارِ حواريان عيسى بن مريم ، خبر ده و نيز از علماى انجيل ، كه چند نفر بودند؟
امام رضا عليه السلام فرمود : «از خِبرهاش پرسيدى . حواريان ، دوازده تن بودند كه برترين و دانشمندترين آنان ، اَلوقا بود و عالمان مسيحى ، سه تن بودند : يوحنّاى بزرگ در اَج ، يوحنّا[ى ديگر] در قِرقيسيا و يوحنّاى ديلمى در زجان ، كه مطالب مربوط به پيامبر صلى اللّه عليه و آله و اهل بيت او و امّتش ، نزد وى بوده و هموست كه امّت عيسى عليه السلام و بنى اسرائيل را به ظهور ايشان ، بشارت داد ... » .
رأس الجالوت گفت : چگونه نبوّت محمّد را ثابت مىكنى؟
امام رضا عليه السلام فرمود : «موسى بن عمران و عيسى بن مريم و داوود عليهم السلام ، جانشينان خداوند عزّ و جلّ در روى زمين ، به نبوّت او شهادت دادهاند» .
رأس الجالوت گفت : ثابت كن كه موسى بن عمران ، چنين چيزى گفته است .
امام رضا عليه السلام فرمود : «اى يهودى! مىدانى كه موسى عليه السلام به بنى اسرائيل سفارش كرد و فرمود : در آينده ، پيامبرى از برادران شما خواهد آمد . او را تصديق كنيد و به سخنانش گوش دهيد . اگر از خويشاوندى اسرائيل با اسماعيل و نسبى كه از جانب ابراهيم عليه السلام با يكديگر دارند ، اطّلاع دارى ، آيا فرزندان اسرائيل ، برادرانى غير از فرزندان اسماعيل داشتهاند؟» .
رأس الجالوت گفت : اين ، سخن موسى است و ما آن را رد نمىكنيم .
امام رضا عليه السلام فرمود : «آيا از برادران بنى اسرائيل ، پيامبرى غير از محمّد صلى اللّه عليه و آله براى شما آمده است؟» . گفت : نه .
امام رضا عليه السلام فرمود : «نه اين است كه چنين مطلبى در ميان شما حقيقت دارد؟» .
گفت : چرا ؛ امّا دوست دارم آن را از تورات براى من بيان كنى .
امام رضا عليه السلام فرمود : «آيا انكار مىكنى كه تورات به شما مىگويد : نور ، از جانب طور سينا آمد و از كوه ساعير ، براى مردم پرتو افكند و از كوه فاران ، براى ما آشكار شد؟» .
رأس الجالوت گفت : اين جملات را مىدانم ؛ امّا تفسير آنها را نمىدانم .
امام رضا عليه السلام فرمود : «من به تو مىگويم . امّا اين كه مىگويد : "نور از جانب طور سينا آمد" ، مقصود از آن نور ، وحى خداى - تبارك و تعالى - است كه خداوند ، در كوه طور سينا بر موسى عليه السلام نازل فرمود ، و اين كه مىگويد : "در كوه ساعير براى مردم پرتو افكند" ، مقصود ، همان كوهى است كه وقتى عيسى بن مريم عليه السلام روى آن بود ، خداوند عزّ و جلّ به او وحى فرستاد ، و اين كه مىگويد : "از كوه فاران براى ما آشكار شد" ، مقصود ، كوهى است از كوههاى مكّه كه ميان آن كوه و مكّه ، يك روز ، راه است .
به گفته خود تو و يارانت ، شَعياى نبى ، در تورات گفته است : "دو سواره ديدم كه زمين براى آنها درخشيد : يكى سوار بر الاغى بود و ديگرى ، سوار بر اشترى" . آن الاغسوار كيست و آن اشترسوار ، چه كسى است؟» . رأس الجالوت گفت : نمىدانم . تو مرا از آن دو آگاه كن .
فرمود : «آن الاغسوار ، عيسى عليه السلام است و آن اشترسوار ، محمّد صلى اللّه عليه و آله است . آيا منكر چنين چيزى در توارت هستى؟» . گفت : نه . انكارش نمىكنم .
امام رضا عليه السلام سپس فرمود : «آيا حَيقوقِ نبى را مىشناسى؟» . گفت : آرى . كاملاً او را مىشناسم .
فرمود : «او گفته - و كتاب شما نيز گوياى آن است - كه خداى متعال ، از كوه فاران ، بيان را آورد و آسمانها از ذِكر تسبيح احمد و امّت او ، پُر شد . او سواران خود را در دريا به حركت در مىآورَد ، همچنان كه در خشكى نيز . بعد از ويرانى بيت المَقدِس ، كتاب جديدى (مقصودش قرآن است) مىآورد . آيا اين را مىپذيرى و به آن ايمان دارى؟» .
رأس الجالوت گفت : البتّه اين را حَيقوق نبى ، گفته است و ما گفته او را انكار نمىكنيم .
امام رضا عليه السلام فرمود : «داوود عليه السلام نيز در زبور خود ، كه تو آن را مىخوانى ، گفته است : "خدايا! بعد از دوره فترت ، آن بر پا دارنده سنّت را بفرست . آيا غير از محمّد صلى اللّه عليه و آله پيامبرى مىشناسى كه بعد از دوره فترت ، سنّت را برپا داشته باشد؟» .
رأس الجالوت گفت : اين ، گفته داوود است و ما آن را قبول داريم و انكارش نمىكنيم ؛ ليكن مقصود از او ، عيسى عليه السلام است و روزگار او ، همان دوره فترت است .
امام رضا عليه السلام فرمود : «پس خبر ندارى كه عيسى عليه السلام با سنّت ، مخالفت نكرد ؛ بلكه تا زمانى كه خداوند او را به سوى خود بالا برد ، با سنّت تورات ، موافق بود . در انجيل نوشته شده است : "پسر آن زن پاكدامن مىرود و پس از او فارقليطا مىآيد و او ، بارهاى گران را سَبُك مىكند و هر چيزى را براى شما روشن مىسازد و به حقّانيت من ، گواهى مىدهد ، همچنان كه من به آمدن او گواهى دادم . من براى شما اَمثال (نمودها) آوردم و او براى شما تأويل (حقيقت) مىآورد . آيا به اين كه در انجيل آمده ، ايمان دارى؟» . رأس الجالوت گفت : آرى . انكارش نمىكنم .
امام رضا عليه السلام به او فرمود : «به من بگو آيا تو معجزاتى را كه موسى عليه السلام آورد، ديدهاى؟! آيا نه اين است كه از طريق ياران مورد اعتماد موسى عليه السلام گزارش شده است كه او چنين كارهايى را انجام داد؟» مرد يهودى گفت: چرا. فرمود: «در باره معجزات عيسى بن مريم عليه السلام هم اخبار متواتر به شما رسيده است . پس چگونه است كه موسى عليه السلام را تصديق مىكنيد و عيسى عليه السلام را تصديق نمىكنيد؟! مرد يهودى جوابى نداد.
امام رضا عليه السلام فرمود: «موضوع پيامبرى محمّد صلى اللّه عليه و آله و نيز هر پيامبر ديگرى نيز كه خدا فرستاده ، همين طور است . از جمله معجزات محمّد صلى اللّه عليه و آله اين است كه يتيم فقيرى بود كه چوپانى مىكرد و مزد مىگرفت . نه كتابى آموخته و نه آموزگارى ديده بود . با اين حال ، قرآن را آورد كه داستانها و سرگذشت پيامبران را حرف به حرف در بر دارد و اخبار گذشتگان و آيندگان تا روز قيامت را بازگو كرده است» .