آن بود ، راهكارى ارائه فرمود كه چگونه مىتوان اين گونه نگرانىها را به شادى تبديل نمود .
ابتدا فرمود : «هيهات ، هيهات! مبادا در تعامل با ديگران گرفتار خودپسندى شوى ... !» .
يعنى اين سخن تو كه مىگويى : من در رفتار و گفتار به ديگران نيكى مىكنم ؛ ولى آنچه را كه از آنها انتظار دارم ، نمىبينم ، حاكى از آن است كه تو گرفتار خودخواهى و خودپسندى هستى و از اين رو ، توقّعاتى از ديگران دارى كه برآورده نشدن آنها موجب مىشود اين گونه نگران شوى .
در ادامه ، امام عليه السلام به منظور تأكيد بر بهرهگيرى از عقل در حلّ اين گونه مشكلات روحى ، خطاب به او فرمود : «اى زهرى! كسى كه عقلش از كاملترين دارايىهاى او نباشد ، تباهى او از سادهترين چيزى (آسيبى) كه در اوست خواهد بود» .
يعنى : اگر انسان ، عقل درستى نداشته باشد كه بتواند در مشكلات از او بهره بگيرد ، گاه ، كوچكترين مشكلات زندگى ، انسان را از پا در مىآورد و زندگى او را تباه مىكند .
عقل مىگويد كه در تعامل با ديگران و در شادى و غم واقعگرا باش ؛ از ديگران توقّع نابهجا نداشته باش ؛ خودپسندى را از خود دور كن ، و ديگران را همانند خود بدان و با آنان چنين برخورد كن . امام عليه السلام در ادله به زُهَرى فرمود : «مردم را همانند خانواده خودت بدان : بزرگتر از خودت را پدر خود فرض كن ؛ كوچكتر از خودت را فرزند خود ؛ همسالان را برادرت! به كدام يك از آنها مايلى ستم كنى؟! و يا بر آنها نفرين نمايى؟! و يا آبروى آنها را بريزى؟!
و اگر شيطان ، تو را وسوسه كند كه تو بر احدى از مسلمانان برترى دارى ، اگر او