73
الگوي شادي از نگاه قرآن و حديث

گذراندم» .
اين كلمات كه سى سال قبل از تولّد مسيح از دهان «هوراس» شاعر معروف رومى خارج شده است ، هنوز تازگى دارد .
يكى از زيان‏آورترين تمايلاتى كه من در طبيعت بشر ديده‏ام ، ناراضى بودن از زمان حال و چشم‏داشت به آينده مجهول است . به جاى اين كه از گل هاى زيبايى كه در كنار پنجره اتاقمان روييده است ، لذّت ببريم ، در عالم رؤيا به گلستان سحرآميزى كه در كرانه افق است ، چشم دوخته‏ايم .
چرا ما تا اين اندازه بى‏خبريم ؟!
ليكوك در اين باره مى‏گويد : دوران كوتاه حيات ، چه قدر شگفت‏انگيز است . بچّه مى‏گويد : وقتى كه بزرگ شدم ... ! پسر جوان ، آرزوى دوران بلوغ را دارد . چون به آن مرحله رسيد ، از ازدواج صحبت مى‏كند . باز هم معلوم نيست كه چه چيز در عقب است . از اين به بعد سير افكارش تغيير مى‏كند : به گوشه‏نشينى ميل پيدا مى‏كند و چون وارد آن مرحله شد ، به عقب برمى گردد و با حسرت ، راهى را كه پيموده است مى‏نگرد . چنين به نظرش مى‏آيد كه باد سرد زمستان ، بر آرزوهاى او وزيده است . چه عمرى كه بى حاصل گذشت !
ما چه قدر دير متوجّه مى‏شويم كه زندگانى يعنى همان دقايق و ساعاتى كه هر روز آرزوى گذشتن آن را داشته‏ايم ... . ۱

1.در زمان كودكى ، كآخر نديدم‏ خوب‏تر زآن دوره دور ديگرى راداشتم هر روز در هر حال تا شب‏ انتظار حال و روز بهترى راشنبه فكر جمعه آينده بودم‏ هفته را مى‏خواستم كآسان شود طى‏يعنى آن شش روز گردد شش دقيقه‏ بگذرد چون برق و آيد جمعه از پى‏گر شبى مى‏گفت با من مادر من : «ميهمان داريم ما فردا به خانه»من همى‏گفتم به دل از شوق فردا : «كاش زود امشب برافتد از ميانه»در جوانى كز پى دلدار بودم‏ گر شبى را وعده مى‏داد آن شكر لب‏روزها مى‏خواستم تند از پى هم‏ بگذرد تا زودتر پيش آيد آن شب‏گر قرار اين بود با ياران كه روزى‏ در سفر آريم روى از بهر گردش‏روزها مى‏خواستم يك لحظه گردد طى شود زود و رسد آن روز دلكش‏در زمستان جمله مى‏گفتم كه يا رب‏ همچو يخ افسرد جان من ز سرمازودتر ايكاش مى‏شد اين سه مه طى‏ تا ز نو سرما بدل گردد به گرمافصل تابستان همى‏كردم شكايت‏ كز هواى گرم تابستان به تابم‏كاش يابد زودتر اين فصل پايان‏ تا هواى بهترى را باز يابم‏فصل فصل و ماه ماه و هفته هفته‏ طى شد و بگذشت يك عمرم به باطل‏از غم عمرى كه بى حاصل گذشته‏ مى‏خورم اكنون دريغ امّا چه حاصل؟!من كه خود مى‏خواستم تا برق آسا روزهاى عمر گردد زودتر طى‏حاليا زين غم كه عمرم زود طى شد دست حسرت مى‏زنم بر سر پياپى‏خود همين اكنون كه مى‏گويم به حسرت: «از چه بايد زود عمر من سر آيد؟»باز مى‏خواهم كه زود اين روزها هم‏ بگذرد تا روزگارى بهتر آيد! ديوان ابوالقاسم حالت : ص ۳۸۲ - ۳۸۳ .


الگوي شادي از نگاه قرآن و حديث
72

در موقع معيّن بپردازم و يا اجاره اتاقم عقب بيفتد . مى‏ترسيدم نتوانم لقمه نانى براى رفع گرسنگى به دست بياورم و با اين حال كه روز به روز بدتر مى‏شدم ، قادر به پيدا كردن دكتر و دوا نشوم .
فقط يگانه چيزى كه مرا از مبادرت به خودكشى باز مى‏داشت ، علاقه‏اى بود كه خواهرم از كودكى به من داشت . مى‏دانستم كه از مرگم سخت متأثّر خواهد شد و بدتر از همه ، مخارج كفن و دفن از چه راه فراهم مى‏گرديد؟!
در اين موقع بود كه مقاله‏اى توجّهم را جلب كرد و از نگرانى و تشويش نجاتم داد و در جاده هموار زندگانى به طرف خوش‏بختى هدايتم كرد .
من هرگز يك جمله از آن مقاله را از ياد نمى‏برم و هنوز هم اصل آن را با خود دارم . نوشته بود : «هر روز براى مرد عاقل ، آغاز زندگى تازه‏اى است» . من اين جمله را از روزنامه كنده و در شيشه جلوى اتومبيل چسباندم تا پيوسته در نظرم باشد . كم كم دريافتم كه زندگى كردن براى يك روز ، آن قدرها هم سخت نيست . اين هنر را آموختم كه گذشته را از ياد ببرم و براى آينده نيز نگران نشوم و هر روز صبح با خود بگويم : امروز زندگانى تازه‏اى آغاز مى‏شود . با اين شيوه توانستم بر ترس از تنهايى و احتياج و نگرانى ، پيروز شوم . امروز با حرارت و شوق فراوان ، به خوشى زندگى مى‏كنم و در كار خود موفّق هستم و مطمئنم كه پيش‏آمدهاى زندگانى ، هرگز ترس نگرانى را بر من چيره نخواهد كرد . از آينده ، باكى ندارم و مى‏دانم كه مى‏توانم در هر موقع براى يك روز راحت زندگى كنم ؛ زيرا هر روز براى مرد عاقل ، آغاز زندگى نوى است .
مى‏پنداريد اين شعر مربوط به كيست؟
«خوش‏بخت كسى است كه امروز را روز خود دانست و با خيال راحت فرياد زد: اى فردا ! هر چه از دستت بر مى‏آيد ، كوتاهى نكن ؛ زيرا امروز را

  • نام منبع :
    الگوي شادي از نگاه قرآن و حديث
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری شهری؛ سيدرسول موسوي؛ عبّاس پسنديده؛ ترجمه: مرتضی خوش‌نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    فم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 35704
صفحه از 496
پرینت  ارسال به