وى در اين فصل ، ضمن ارائه نمونههايى از كسانى كه با به كارگيرى اين روش ، بر نگرانىهاى زندگى غلبه كردهاند ، نكات بسيار سودمندى را در تبيين آن بيان مىكند كه به دليل اهميت موضوع ، بخشى از آن را در اين جا مىآوريم:
از جمله مطالب اين فصل، نظرياتى است كه دكتر سر ويليام آسلر ، ۱ ضمن سخنرانىاى خطاب به دانشجويان دانشگاه ايراد كرده است:
«در مراحل زندگى ، درِ آهنينى به روى گذشته ... آن ديروزى كه ديگر وجود ندارد ، ببنديد و همين طور پردهاى فولادين به روى آينده ، فردايى كه نيامده است ، بكشيد . آن وقت با اطمينان خاطر ، امروز را بگذرانيد . گذشته را به حال خود گذاريد تا در مرگ و نيستى مدفون گردد . آن ديروزى را كه براى اشخاص احمق ، راهنمايى به طرف فنا و مرگ بوده است ، به دور افكنيد .
چون بار مشكلات آينده بر سختىهاى گذشته فزونى يافت و به اضافه مسائل حاضر ، بر دوش كسى قرار گرفت ، با خود شكست و محروميت و رنج همراه مىآورد و در نتيجه ، قوىترين اشخاص را نيز خورد مىكند .
آينده را با همان نيرويى كه گذشته را از خود به دور افكنديد ، از خويشتن دور كنيد . آينده همين امروز است . فردايى وجود ندارد . روز رستگارى ، غير از امروز نيست . همه كسانى كه براى آينده نگراناند ، بى جهت نيروى خود را از بين مىبرند و براى خويشتن گرفتارىهاى فكرى و ناراحتىهاى عصبى به وجود مىآورند .
پس پردهاى بين اين دو هيولاى عظيم ، يعنى گذشته و آينده بكشيد و امروز را از فردا جدا سازيد» .
آيا منظور دكتر آسلر اين بود كه هيچ قدمى براى آينده خود نبايد برداريم؟