ديل كارنگى ، پس از ارائه نمونه موفقيتآميز تجربه عملى اين دستور العمل مىنويسد :
من اطمينان كامل دارم كه اگر پروفسور ويليام جيمز ، پدر روانشناسى علمى - كه هجده سال پيش وفات يافت ، ولى تا ابد نامش جاويد است - زنده بود و اين فرمول مؤثّر را - كه بالاتر از سياهى رنگى نيست - مىشنيد ، حتماً از صميم قلب آن را مىپذيرفت ؛ چون كه به شاگردانش مىگفت : حوادث را آن طورى كه هستند بپذيريد و خود را آماده سازيد كه همان طور هم قبولشان كنيد ؛ زيرا پذيرش آنچه اتفاق مىافتد ، اوّلين قدم در مغلوب كردن پيامدها و آلام و بدبختىهاست . اين فكر در كتاب معروف اهميت حيات ، نوشته فيلسوف شهير چينى ، لين يوتانك گفته شده است . وى مىنويسد : آرامش حقيقى وقتى به وجود مىآيد كه انسان به سختترين حوادث تن دهد و بدترين نتايج را بپذيرد . از لحاظ روانشناسى نيز به نظر من ، اين مؤثّرترين وسيله آزاد كردن نيروهاى پُركار است .
از نظر روانشناسى ، آرامش خاطر آزاد كردن نيروهاى فعّال انسانى است . وقتى به بدترين نتايج حوادث زندگى تن در داديم ، ديگر چيزى نداريم كه به باد دهيم . پس ناچار براى پذيرفتن همه چيز آماده هستيم! كارير مىگفت : «پس از قبول بدترين نتايج ممكنه ، به زودى آسوده شدم و در خود آرامش حس كردم كه پيش از اين در من وجود نداشت . از آن موقع به بعد مىتوانستم خوب بينديشم» . آيا گواهى مىكنيد كه كار عاقل پسند است؟ ولى هستند ميليونها نفر كه زندگى خود را با اضطراب و نگرانى متلاشى ساختهاند ، براى اين كه ميل ندارند به بدترين نتايج تن بدهند و سپس براى اصلاح آن بكوشند تا از نيروهاى خود استفاده كنند .۱
از آنچه گذشت ، روشن شد كه گاه درمان فشارهاى روانى و نگرانىها در اخلاق