اين كه اين بخش ، غير قابل تغيير است يا مىتوان آن را تغيير داد؟ و يا به طور كلّى آيا توزيع درصدها دقيقاً همين است يا نه؟ ، ممكن است مباحث و ملاحظاتى وجود داشته باشد؛ اما آنچه مهم است ، اين كه به طور كلّى ثابت شده است كه عوامل شادكامى، تنها در عوامل مادّى خلاصه نمىشوند و حتّى عوامل مادّى ، نسبت به ديگر عوامل ، تأثير كمترى در شادكامى دارند. از اين رو ، نبايد ثروت و رشد اقتصادى را تنها عامل شادكامى دانست.
ثانياً ، به نظر مىرسد كه مقايسه كشورهاى پرجمعيت، با كشورى مانند دانمارك كه فقط پنج و نيم ميليون جمعيت دارد، صحيح نباشد .
ثالثاً ، عوامل و آفات شادكامى، فراتر از عوامل و آفات اقتصادى و مادّى است. ممكن است كسى هيچ نوع كمبود اقتصادى و رفاهى نداشته باشد ، ولى به دليل آفتهاى اخلاقى و يا به دلايل ديگرى - كه شرح آنها در اين كتاب خواهد آمد - دچار نگرانى و افسردگى گردد. به عكس، ممكن است كسى دچار كمبود اقتصادى باشد و با اين وصف، شاد باشد، چنان كه امام على عليه السلام در تبيين ويژگىهاى مؤمن مىفرمايد: «مَسرورٌ بِفَقرِهِ ؛۱ با اين كه فقير است، شاد است».
از سوى ديگر، رشد اقتصادىِ همگانى، به گونهاى كه همه مردم جهان بتوانند از انواع امكانات علمى، فرهنگى و رفاهى برخوردار شوند، آرزويى است كه به باور ما ، جز در عصر ظهور امام مهدى عليه السلام محقّق نخواهد شد.
بر اين اساس، مهمترين مسئله در موضوع شادى، ارائه الگويى است كه همگان بتوانند با پيروى از آن، در همه حال ، شادكام باشند.
الگوى شادكامى در اسلام
با جرئت مىتوان گفت كه يكى از معجزات اسلام ، اين است كه چهارده قرن پيش از اين ، در عصر حاكميت جهل بر جهان ، الگويى از شادكامى را به جهانيان عرضه