25
فرهنگ نامه تجارت و داد و ستد

ثروتمند شد.۱

۱۲.الكافىـ به نقل از ابو عُماره طيّار ـ: به امام صادق عليه‏السلام گفتم: مالم از كف رفته و آنچه داشته‏ام، نابود شده و نانخورانم بسيارند. امام صادق عليه‏السلام به وى فرمود: «هر گاه به كوفه رسيدى، درِ دكّانت را بگشاى و بساطت را بگستر و ترازويت را در ميان نِه و به روزى پروردگارت روى آور».
چون باز آمد، در دكّانش را گشود و بساطش را گسترد و ترازويش را در ميان نهاد. پيرامونيانش در شگفت شدند ؛ زيرا نه در حجره‏اش كالايى كم يا زياد بود و نه پولى داشت. پس مردى نزد وى آمد و گفت: براى من جامه‏اى بخر. براى آن مرد، جامه‏اى خريد و قيمتش را گرفت و مبلغ نزد او ماند.

1.. كانَ رَجُلٌ مِن أصحابِنا بِالمَدينَةِ فَضاقَ ضَيقا شَديدا وَاشتَدَّت حالُهُ ، فَقالَ لَهُأبو عَبدِ اللّه‏ِ عليه‏السلام : اِذهَب فَخُذ حانوتا فِي السّوقِ وَابسُط بِساطا ، وَليَكُن عِندَكَ جَرَّةٌ مِن ماءٍ ، وَالزَم بابَ حانوتِكَ ، قالَ : فَفَعَلَ الرَّجُلُ فَمَكَثَ ما شاءَ اللّه‏ُ .
قالَ : ثُمَّ قَدِمَت رِفقَةٌ مِن مِصرَ فَأَلقَوا مَتاعَهُم ، كُلُّ رَجُلٍ مِنهُم عِندَ مَعرِفَتِهِ وعِندَ صَديقِهِ حَتّى مَلَؤُوا الحَوانيتَ ، وبَقِيَ رَجُلٌ مِنهُم لَم يُصِب حانوتا يُلقي فيهِ مَتاعَهُ ، فَقالَ لَهُ أهلُ السّوقِ : هاهُنا رَجُلٌ لَيسَ بِهِ بَأسٌ ولَيسَ في حانوتِهِ مَتاعٌ فَلَو ألقَيتَ مَتاعَكَ في حانوتِهِ .
فَذَهَبَ إلَيهِ فَقالَ لَهُ : اُلقي مَتاعي في حانوتِكَ ؟ فَقالَ لَهُ : نَعَم ، فَأَلقى مَتاعَهُ في حانوتِهِ ، وجَعَلَ يَبيعُ مَتاعَهُ الأَوَّلَ فَالأَوَّلَ ، حَتّى إذا حَضَرَ خُروجُ الرِّفقَةِ بَقِيَ عِندَ الرَّجُلِ شَيءٌ يَسيرٌ مِن مَتاعِهِ ، فَكَرِهَ المُقامَ عَلَيهِ ، فَقالَ لِصاحِبِنا : اُخَلِّفُ هذَا المَتاعَ عِندَكَ تَبيعُهُ وتَبعَثُ إلَيَّ بِثَمَنِهِ ؟ قالَ : فَقالَ : نَعَم .
فَخَرَجَتِ الرِّفقَةُ وخَرَجَ الرَّجُلُ مَعَهُم وخَلَّفَ المَتاعَ عِندَهُ ، فَباعَهُ صاحِبُنا وبَعَثَ بِثَمَنِهِ إلَيهِ ، قالَ : فَلَمّا أن تَهَيَّأَ خُروجُ رِفقَةِ مِصرَ مِن مِصرَ بَعَثَ إلَيهِ بِبِضاعَةٍ فَباعَها ورَدَّ إلَيهِ ثَمَنَها ، فَلَمّا رَأى ذلِكَ الرَّجُلُ أقامَ بِمِصرَ وجَعَلَ يَبعَثُ إلَيهِ بِالمَتاعِ ويُجَهِّزُ عَلَيهِ ، قالَ : فَأَصابَ وكَثُرَ مالُهُ وأَثرى (الكافى : ج ۵ ص ۳۰۹ ح ۲۵ ، بحارالأنوار : ج ۴۷ ص ۳۷۷ ح ۱۰۰) .


فرهنگ نامه تجارت و داد و ستد
24

اجير سازد، روزى را از خويش، باز داشته است».۱

۱۱.الكافىـ به نقل از عبد الرحمان بن حجّاج ـ: مردى از ياران ما در مدينه به تنگ‏دستى شديدى دچار گشت و روزگار بر او سخت شد. امام صادق عليه‏السلام به وى فرمود: «برو در بازار، دكّانى بگير و بساط بگستر و كوزه‏اى آب، نزد خود بگذار و همواره بر در دكّانت باش». آن مرد، چنين كرد و مدّتى گذشت. پس از چندى، كاروانى از مصر رسيد و هر يك از افراد آن، كالايش را در دكّان آشنا و دوستى پياده كرد، چندان كه دكّان‏ها را پُر كردند. يك تن باقى ماند كه دكّانى نيافته بود تا كالايش را در آن بگذارد. بازاريان به او گفتند: اين جا مردى است قابل اعتماد كه در دكّانش كالايى نيست. خوب است كالايت را در دكّان او بگذارى. مرد نزدش رفت و به او گفت: كالايم را در دكّانت بگذارم ؟ گفت: آرى. پس كالايش را در دكّان وى نهاد و فروش كالايش را، يك به يك، آغاز كرد. آن گاه كه وقت حركت كاروان رسيد، اندكى از كالايش باقى مانده بود. او كه نمى‏خواست براى آن مقدار بمانَد، به دوست ما گفت: آيا اين كالا را نزد تو بگذارم تا بفروشى و قيمتش را برايم بفرستى ؟ گفت: آرى. پس كاروان، بيرون شد و مرد با آنان رفت و كالا را نزد وى گذاشت. دوست ما آن را فروخت و بهايش را براى وى فرستاد.
ديگر بار كه كاروان مصر، آماده حركت از مصر شد، آن مرد، كالايى براى وى فرستاد و او، آن را فروخت و بهايش را برايش فرستاد. آن مرد، چون چنين ديد، خودش در مصر ماند و براى وى كالا مى‏فرستاد و متاعش را فراهم مى‏ساخت. بدين سان، اقبال به او رو كرد و مالش افزون گشت و

1.. قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّه‏ِ عليه‏السلام : الرَّجُلُ يَتَّجِرُ ، فَإن هُوَ آجَرَ نَفسَهُ اُعطِيَ ما يُصيبُ في تِجارَتِهِ ،فَقالَ : لا يُؤاجِر نَفسَهُ ، ولكِن يَستَرزِقُ اللّه‏َ عز و جلويَتَّجِرُ ، فَإِنَّهُ إذا آجَرَ نَفسَه فَقَد حَظَرَ عَلى نَفسِهِ الرِّزقَ الكافى : ج ۵ ص ۹۰ ح ۳ ، تهذيب الأحكام : ج ۶ ص ۳۵۳ ح ۱۰۰۲ .

  • نام منبع :
    فرهنگ نامه تجارت و داد و ستد
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری شهری؛ سيّدمجتبي غيوري
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 22558
صفحه از 296
پرینت  ارسال به