195
فرهنگ نامه تجارت و داد و ستد

۵ / ۱۳

بى‏انصافى در سودآسيب‏هاى تجارت

۲۹۵.الكافىـ به نقل از ابو جعفر فزارى ـ: امام صادق عليه‏السلام يكى از غلامانش به نام مُصادف را صدا زد و هزار دينار به او داد و فرمود: «آماده شو كه [براى تجارت] به مصر بروى، چون عائله‏ام زياد شده است». مُصادف، كالايى خريد و به همراه بازرگانان، ره‏سپار مصر شد. چون نزديك مصر رسيدند با قافله‏اى كه از مصر مى‏آمد، رو به رو شدند. از آنها در باره وضعيّت كالاى خود در بازار مصر، پرس و جو كردند، كالايشان مورد نياز عموم مردم بود. كاروانيان گفتند كه از كالاهاى آنها در مصر، چيزى نيست. پس [بازرگانان مدينه] هم‏قسم شدند و با هم پيمان بستند كه كالاى خود را با دينارى يك دينار سود [و سودى برابر اصل سرمايه] كمتر نفروشند. چون پول خود را گرفتند، به مدينه باز گشتند. مُصادف با دو كيسه كه در هر يك، هزار دينار بود، خدمت امام صادق عليه‏السلام رسيد و گفت: فدايت شوم ! اين كيسه، اصل سرمايه است و اين يكى، سود آن.
امام عليه‏السلام فرمود: «اين، سود بسيارى است. مگر با كالا چه كردى ؟». مُصادف براى امام عليه‏السلام توضيح داد كه چه كردند و چگونه با هم عهد و پيمان بستند.
فرمود: «سبحان اللّه‏ ! در برابر گروهى مسلمان، هم‏پيمان مى‏شويد كه به دينارى يك دينار سود كمتر به آنها نفروشيد ؟!». آن گاه، يك كيسه را گرفت و فرمود: «اين، سرمايه من است. ما را به اين سود، نيازى نيست». سپس فرمود: «اى مُصادف ! دست و پنجه نرم كردن با شمشيرها، آسان‏تر از به دست آوردن مال حلال است».۱

1.. دَعا أبو عَبدِ اللّه‏ِ عليه‏السلاممَولىً لَهُ يُقالُ لَهُ : مُصادِفٌ ، فَأَعطاهُ ألفَ دينارٍ وقالَ لَهُ : تَجَهَّز حَتّىتَخرُجَ إلى مِصرَ ، فَإِنَّ عِيالي قَد كَثُروا . قالَ : فَتَجَهَّزَ بِمَتاعٍ وخَرَجَ مَعَ التُّجّارِ إلى مِصرَ ، فَلَمّا دَنَوا مِن مِصرَ استَقبَلَتهُم قافِلَةٌ خارِجَةٌ مِن مِصرَ ، فَسَأَلوهُم عَنِ المَتاعِ الَّذي مَعَهُم ما حالُهُ فِي المَدينَةِ وكانَ مَتاعَ العَامَّةِ ، فأَخبَروهُم أنَّهُ لَيسَ بِمِصرَ مِنهُ شَيءٌ ، فَتَحالَفوا وتَعاقَدوا عَلى أن لا يَنقُصوا مَتاعَهُم مِن رِبحِ الدّينارِ دينارا ، فَلَمّا قَبَضوا أموالَهُم وَانصَرَفوا إلَى المَدينَةِ ، فَدَخَلَ مُصادِفٌ عَلى أبي عَبدِ اللّه‏ِ عليه‏السلامومَعَهُ كيسانِ ، في كُلِّ واحِدٍ ألفُ دينارٍ ، فَقالَ : جُعِلتُ فِداكَ هذا رَأسُ المالِ ، وهذَا الآخَرُ رِبحٌ .
فَقالَ : إنَّ هذَا الرِّبحَ كَثيرٌ ، ولكِن ما صَنَعتَهُ فِي المَتاعِ ؟ فَحَدَّثَهُ كَيفَ صَنَعوا وكَيفَ تَحالَفوا .
فقالَ : سُبحانَ اللّه‏ِ ! تَحلِفونَ عَلى قَومٍ مُسلِمينَ ألاّ تَبيعوهُم إلاّ رِبحَ الدّينارِ دينارا ؟ ! ثُمَّ أخَذَ أحَدَ الكيسَينِ فَقالَ : هذا رَأسُ مالي ، ولا حاجَةَ لَنا في هذَا الرِّبحِ . ثُمَّ قالَ : يا مُصادِفُ ! مُجالَدَةُ السُّيوفِ أهوَنُ مِن طَلَبِ الحَلالِ الكافى : ج ۵ ص ۱۶۱ ح۱ ، تهذيب الأحكام : ج ۷ ص ۱۳ ح۵۸ .


فرهنگ نامه تجارت و داد و ستد
194

درخواست كاهش قيمت، بدون اجبار و ناراحتى فروشنده باشد، كراهت عمل نيز زائل مى‏شود. روايت يونس بن يعقوب از امام صادق عليه‏السلام ناظر به اين حالت است:

او از امام صادق عليه‏السلام مى پرسد: شخصى چيزى را از كسى مى‏خرد و پس از خريدن، از او درخواست تخفيف و كاهش قيمت مى‏كند بى آنكه او را وادار به اين كار كند. اين عمل او چه حكمى دارد؟ امام صادق عليه‏السلام آن عمل را مجاز شمرده‏اند.۱

مشابه اين سخن در روايت ابو الاكراد به نقل از امام صادق عليه‏السلام مطرح شده است.

امام عليه‏السلام از او پرسيد: آيا فروشنده به كاهش قيمت رضايت دارد و آن را با خاطرى خوش و طيب نفس انجام مى‏دهد؟ ابو الاكراد پاسخ آرى داد و امام فرمود: اشكالى ندارد.۲

از اين رو، در جمع بندى روايات نقل شده مى‏گوييم: درخواست كاهش قيمت و مجبور ساختن فروشنده به آن، امرى ناپسند است، ولى در صورتى كه فروشنده اين درخواست را با رضايت و طيب نفس بپذيرد، ناپسندى نخواهد داشت.

رواياتى كه بيانگر درخواست كاهش قيمت پس از پايان معامله براى امام معصوم عليه‏السلام هستند، ناظر به اين حالت، يعنى رضايت فروشنده‏اند. معلّى بن خُنيس مى‏گويد: از امام صادق عليه‏السلام در باره كسى كه كالايى را مى‏خرد و سپس تقاضاى تخفيف مى‏كند، پرسيدم؟ فرمود: «اشكالى ندارد» و به من فرمود تا براى آن حضرت در اين باره از يك نفر، تخفيف بخواهم.۳

روشن است كه انجام عمل به امر امام عليه‏السلام بيانگر كراهت نداشتن آن عمل است.

1.. ر.ك : ح ۲۹۴ .

2.. تهذيب الأحكام : ج ۷ ص ۲۳۴ ح ۱۰۲۰ ، وسائل الشيعة : ج ۱۷ ص ۴۵۳ ح ۲۲۹۷۴ .

3.. تهذيب الأحكام : ج ۷ ص ۲۳۳ ح ۱۰۱۸ ، وسائل الشيعة : ج ۱۷ ص ۴۵۳ ح ۲۲۹۷۵ .

  • نام منبع :
    فرهنگ نامه تجارت و داد و ستد
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری شهری؛ سيّدمجتبي غيوري
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20156
صفحه از 296
پرینت  ارسال به