۲۸۵.المصنّف، ابن ابى شيبه ـ به نقل از جابر ـ: روز جمعه در حالى كه پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله مشغول ايراد خطبه[ى نماز جمعه]بود، كاروانى تجارى [به مدينه] آمد. مردم به تماشاى آن بيرون رفتند و پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله با دوازده نفر ماند. پس، اين آيه فرود آمد: «و هر گاه داد و ستدى يا سرگرمىاى ببينند، به سوى آن روىآور مىشوند و تو را كه ايستادهاى، رها مىكنند».۱
۲۸۶.مجمع البيانـ در تفسير فرموده خداوند متعال: «و هر گاه داد و ستدى يا سرگرمىاى ببينند، به سوى آن روىآور مىشوند» ـ: از حسن و ابو مالك نقل شده است كه: مردم مدينه، دچار گرسنگى و گرانى شدند، دِحية بن خليفه از شام، روغن آورد. روز جمعه بود و پيامبر صلىاللهعليهوآله خطبه[ى نماز جمعه] مىخواند. مردم با ديدن دِحيه، از ترس اين كه از ديگران عقب بمانند، به طرف او در بقيع رفتند، به طورى كه جز چند نفرى با پيامبر صلىاللهعليهوآله باقى نماندند، پس، اين آيه نازل شد و پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: «سوگند به آن كه جانم در دست اوست، اگر همه شما مىرفتيد، چنان كه كسى از شما [در مسجد]باقى نمىمانْد، وادى بر شما سيلى از آتش مىشد».
مُقاتل بن سليمان و مُقاتل بن قيام گفتهاند: پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله مشغول خطبه خواندن بود كه دِحية بن خليفة بن فَروَه كلبى و پس از او، يكى از بنى خزرج و پس از او يكى از بنى زيد بن مناة با مال التجارهاى از شام وارد [مدينه] شدند. زمانى كه دحيه وارد مىشد، همه دختران نورسيده مدينه نزدش مىرفتند و هر گاه مىآمد، تمام مايحتاج مردم، از آرد و گندم و جز اينها را مىآورد و در احجار الزّيت ـ كه جايى است در بازار مدينه ـ، بساط مىكرد و سپس طبل