سخنى در باره چانه زدن۱
روال عادى در هر داد و ستد، آن است كه طرفين معامله، منفعت خود را در نظر گرفته و در پى دستيابى بدان باشند.
فروشنده قيمت بالاترى اعلام مىكند و خريدار خواهان قيمت كمتر است.
معمولا اين دوگانگى، با گفتگوى خريدار و فروشنده و تخفيف خواستن مشترى از بايع و دستيابى به نتيجهاى ميانه و در بردارنده نفع طرفين به پايان مىرسد. اين گفتگو را در فرهنگ عربى «مماكسه» و در فرهنگ فارسى چانه زدن مىگويند.
بيشتر روايات شيعى ـ كه در بخش پيشين گزارش شد ـ چانه زدن و مماكسه از جانب مشترى را ستوده و مغبون شدن در معامله را ناپسند دانستهاند. در اين روايات دو عامل پسنديدگى چانهزنى اين گونه بيان شدهاند:
۱.از منظر عقل و نقل فريب خوردن و مغبون شدن، امرى ناپسند و نكوهيده است: «المَغبونُ لا مَحمودٌ و لا مَأجورٌ ؛ فريب خورده، نه ستوده است و نه اجرى دارد».