161
فرهنگ نامه توبه

يعنى براى وجود يافتن نياز به ادراك شدن ندارند. كوه و زمين و دريا و انسان و ديگر موجودات طبيعى نمونه‏هايى از امور عينى‏اند. درد و رنج و عشق و خوشنودى و لذت و... نمونه‏هايى از امور انفسى‏اند. اين دسته بدون اينكه ادراك شوند، اصلاً وجود نمى‏يابند. واقعيت آن‏ها هنگامى تحقق مى‏يابد كه در جان آدمى يا ديگر موجودات داراى فهم، ادراك شوند. تا درد را در خود نيابيم، نمى‏توان گفت درد داريم. تا خوشنودى يا ناخوشنودى در ما ادراك نشود، نمى‏توان گفت از چيزى خوشنود يا ناخوشنوديم.

بر اين پايه، اگر حقيقت سيئه و حسنه از امورى باشد كه به خوشنودى و ناخوشنودى آدمى يا خدا بستگى پيدا كند، در اين صورت از امور انفسى است. بنا بر آنچه از اهل لغت گذشت و تحليل علامه طباطبايى نيز آن را تأييد مى‏كرد، سيئه رويداد يا كار ناخوشايند است و حسنه رويداد يا كار خوشايند. بنا بر اين، سيئه يا حسنه به خوشايندى يا ناخوشايندى بستگى پيدا مى‏كند كه امرى انفسى است.

توبه موجب مى‏شود اثرات بد روحى كار بيرونى متصف به سركشى كه همان سيئات است از ميان برود و بنده با بازگشت به خدا و گردن‏نهادن به فرمان او و پشيمانى از نافرمانى‏اش، جان خود را از آلودگى سيئه پاك كند و با كردار نيكو در پرتو فضل و رحمت و بخشايش الهى، آن را به صورت روحى پاك و پيراسته و نيكو درآورد. طبيعى است كه در صورت دگرگونى اين بخش از جان، كليت روح نيز دستخوش دگرگونى مى‏شود و به تبع آن، عقاب و پاداش متكى به ذات سعيد و شقى نيز دگرگون مى‏شوند، ولى دگرگونى سيئه واقعى به حسنه، به دليل انفسى بودن آن، به معناى دگرگونى جان آلوده به جان نيك و زيبا است. اين دگرگونى موجب يك دگرگونى ديگر مى‏شود و آن نسبت ميان كننده و كار است. كارى كه پيش از اين انجام شده بود وصف نافرمانى خدا را داشت، ولى اينك اين نسبت دگرگون شده و نه تنها نافرمانى


فرهنگ نامه توبه
160

اين، ملكات نيك جاى ملكات بد را مى‏گيرد. به دنبال اين رويداد تاريكى برآمده از گناه جاى خود را به روشنايى برآمده از فرمان‏بردارى مى‏دهد.

از اين بالاتر، خشنودى خداوند است كه به دست آمده و با كسب رضاى الهى، عنوان كارش از بدى به خوبى تغيير مى‏كند ؛ يعنى تا اين زمان در نافرمانى خدا بوده و اينك در فرمان اوست. به دنبال به دست آوردن خوشنودى خداوند، كرامتى ديگر از حضرت حق او را فرا مى‏گيرد و فرمان محو گناهان از نامه عمل وى و جايگزينى آن‏ها با حسنات صادر مى‏گردد. پاك شدن از ياد حافظان و جايگزينى پاداش و عقاب نيز از لوازم طبيعى اين فرمان‏اند.

اين سخن ناسازگارى‏اى با اين ندارد كه احكام شرعى تابع مصالح و مفاسد واقعى باشند. اعتبارات الهى فراخور آثار واقعى كارها پديد مى‏آيند ؛ يعنى هنگام وضع احكام شرعى خداوند متعال با نظر به مصالح و مفاسد كارها، آن‏ها را حلال، حرام، واجب، مكروه يا مستحب مى‏كند ؛ ولى هيچ‏يك از اين احكام تكليفى پنج‏گانه مايه دوگانگى در ظاهر كار نمى‏شود. خوردن حرام با خوردن حلال در ظاهر هيچ دوگانگى‏اى با يكديگر ندارند. در هر دو چند تكه غذا در دهان گذاشته مى‏شود و پس از جويدن بلعيده مى‏شود ؛ ولى با نظر به پيوندهايى كه اين كار با امور ديگر دارد، آثارى پيدا مى‏كند كه آن‏ها واقعى و مؤثر هستند و به لحاظ آن‏ها اين كارها خوب يا بد يا... شمرده شده‏اند.

براى روشن‏تر شدن موضوع توجه به اين مطلب سودمند است كه امور واقعى و حقيقى بر دو گونه‏اند ؛ يك دسته امور واقعى «عينى (objective)» هستند و دسته ديگر «انفسى (subjective)». ويژگى امور انفسى آن است كه «هستى آن‏ها عين مُدرَكيت۱ آنهاست» و در برابر، امور عينى اين‏گونه نيستند ؛

1.به فتح راء، به معناى ادراك شدگى .

  • نام منبع :
    فرهنگ نامه توبه
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری شهری؛ رسول افقي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9729
صفحه از 239
پرینت  ارسال به